12.10.2017 Views

سه نمایشنامه (اما، مارکس در سوهو، دخترونوس) - تئاتر سیاسی هاوارد زین

ترجمه شیرین میرزانژاد - گروه تئاتر اگزیت

ترجمه شیرین میرزانژاد - گروه تئاتر اگزیت

SHOW MORE
SHOW LESS

Create successful ePaper yourself

Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.

٣ ‏بمنبممایشنامه گروه <strong>تئاتر</strong> ا گزیت <strong>هاوارد</strong> <strong>زین</strong><br />

آرامینتا:‏ من میدوبمنبمم چق<strong>در</strong> وقت دار ‏بمیبمم.‏<br />

لندل:‏ آرامینتا،‏ تو اونق<strong>در</strong> مطلع نیسبىتبىی که <strong>در</strong>بارهی این چبریبرزا حکم صا<strong>در</strong> کبىنبىی.‏<br />

آرامینتا ‏(حرفش را قطع میکند):‏ من هیچی ‏بمنبممیدوبمنبمم.‏ ‏سمشسمماها ‏همھهممه چبریبرزو میدونبنیبنن.‏ ‏سمشسمما ‏همھهممهی جزئیات رو<br />

دارین،‏ ‏بمتبممام ارقام رو،‏ ‏بمنبممودارها رو دارین،‏ جدولها رو،‏ ‏سمشسمما خیلی مطلع هستبنیبنن،‏ بعد ‏همھهممه جای دنیا گند<br />

میزنبنیبنن به ‏همھهممه چی.‏<br />

لندل:‏ تو این موهبت رو <strong>در</strong>ای که هر حرفىففىی رو که میخوای بزبىنبىی،‏ بدون تبعات.‏ رهبرببررای ما که تو<br />

واشینگبنتبنن تصمیمگبریبررنده هسبنتبنن،‏ مسئول دویست میلیون آدمن.‏ اونا ‏بمنبممایندهی یه ملت هسبنتبنن.‏ تو ‏بمنبممایندهی<br />

چی هسبىتبىی؟<br />

آرامینتا ‏(به کندی،‏ آرام،‏ پس از یک مکث):‏ من ‏بمنبممایندهی ما<strong>در</strong>م هستم.‏<br />

لندل ‏(چند ‏لحللححظه سا کت است،‏ بعد سرش را تکان میدهد):‏ آرامینتا،‏ من میبینم که تو خیلی ناراحبىتبىی.‏<br />

باید بری مشاوره بگبریبرری.‏<br />

آرامینتا:‏ پس من دیوانهام.‏ برای اینکه پنج دقیقه تو اتافىقفىی که <strong>سه</strong> نفر توش هسبنتبنن تفنگ دستم گرفتم.‏<br />

‏سمشسمماها دیوانه نیستبنیبنن،‏ ولىللىی سالهللهھاست که تفنگ روی سر ‏همھهممهی دنیا گرفتبنیبنن.‏ ‏سمشسمماها خیلی بالغبنیبنن،‏ خیلی<br />

مسئولبنیبنن.‏ ولىللىی ‏همھهممیشه این ‏بجببجچههان که میمبریبررن،‏ نه؟<br />

لندل ‏(برای اولبنیبنن بار،‏ ‏لحللححبىنبىی متعصبانه به خود میگبریبررد):‏ من خودم ‏بجببجچه دارم آرامینتا.‏ دخبرتبررم تقریباً‏<br />

‏همھهممسن توئه و من از ته دلمللمم دوستش دارم.‏ من برای اون کار میکنم.‏<br />

آرامینتا:‏ اوبمنبمم ‏همھهممبنیبنن فکرو میکنه؟ تو کی هسبىتبىی که برای اون تصمیم بگبریبرری؟ برای من،‏ برای ‏همھهممه؟ مگه<br />

قراره تو و رئیسجمججممهور و ‏همھهممهی آدمای تو تلویزیون تصمیم بگبریبررین که کی برای چی ‏بمببممبریبرره؟ شاید دخبرتبررت<br />

‏بجببجخواد برای خودش تصمیم بگبریبرره.‏ شاید من ‏بجببجخوام برای خودم تصمیم بگبریبررم.‏ ما ‏بمنبممیترسیم.‏ ما ‏همھهممه<br />

راهی پیدا میکنیم که از خودمون <strong>در</strong> مقابل تروریستها دفاع کنیم،‏ <strong>در</strong> مقابل ‏سمشسمما هم ‏همھهممبنیبننطور.‏ ما<br />

‏بمنبممیترسیم.‏ ‏سمشسمماها یه مشت بزدلبنیبنن،‏ با اون ‏بمببممبهاتون.‏ ‏(گریه میکند.)‏<br />

لندل ‏(بلند میشود،‏ طاقتش ‏بمتبممام شده):‏ <strong>سه</strong> ثانیه ‏بهببههت وقت میدم تا قبل از اینکه خودم ازت<br />

بگبریبررمش.‏<br />

پائولو ‏(به آرامی و ‏مجممجحکم،‏ صدایش متفاوت است):‏ ‏بهببههش نزدیک نشو جان.‏<br />

!219

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!