سه نمایشنامه (اما، مارکس در سوهو، دخترونوس) - تئاتر سیاسی هاوارد زین
ترجمه شیرین میرزانژاد - گروه تئاتر اگزیت
ترجمه شیرین میرزانژاد - گروه تئاتر اگزیت
- TAGS
- howard-zinn
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
٣ بمنبممایشنامه گروه <strong>تئاتر</strong> ا گزیت <strong>هاوارد</strong> <strong>زین</strong><br />
لوسی (حرفش را قطع میکند): من حسش کردم ‐سم رو‐ که از توی لباسام، از پوستم، میرفت<br />
داخل رجمحجممم، توی خون بجببجچهام. احساسش کردم. تو میخواسبىتبىی بری اوبجنبججا. گفبىتبىی امنه. تو متخصص<br />
بودی. گفبىتبىی:«من فاصلهی مناسب رو میدوبمنبمم؛ امنه.» (ضربه) من احساس کردم که وارد بدبمنبمم میشه!<br />
تو و همھهممکارات. دانشمندا، متخصصا، همھهممه با هم خندیدید، بمتبممام شب قبل از انفجار با هم نوشیدید. من<br />
هم بجببجچهی تو رو تو شکمم داشتم. همھهممهتون، <strong>در</strong>وغگوها!<br />
پائولو: خدایا، لوسی، خواهش میکنم نکن… <strong>در</strong>ست میشه. کمک میگبریبرر بمیبمم.<br />
لوسی: <strong>در</strong>وغگوها! همھهممهتون…<br />
(نور لوسی خاموش میشود. پائولو به مرکز صحنه برمیگردد و جیمی از اتاقش به پایبنیبنن میآید.)<br />
پائولو: آرامینتا گفت داشبىتبىی تلویزیون نگاه میکردی.<br />
جیمی: میخواستم یه چبریبرزی ببرپبررسم.<br />
پائولو: چی میخوای ببرپبررسی؟<br />
جیمی: امشب که میخوام بجببجخوابمببمم، تو هم کنارم <strong>در</strong>از میکشی؟<br />
پائولو: جیمی، این کار مال وقبىتبىی بود که کوچیک بودی. حالا تو پسر بزرگی شدهای.<br />
جیمی: نه، من پسر بزرگی نیستم. واقعاً نیستم.<br />
پائولو: چرا همھهممچبنیبنن حرفىففىی میزبىنبىی؟<br />
جیمی: به خاطر اینکه نیستم. چبریبرزی یادم بمنبممیمونه. تو خودت گفبىتبىی که من چبریبرزارو یادم بمنبممیمونه.<br />
پائولو: من اشتباه میکردم. تو پسر بزرگی هسبىتبىی.<br />
جیمی: برای همھهممینه که تو بمنبممیخوای وقت خواب کنارم <strong>در</strong>از بکشی؟<br />
پائولو: بله، برای همھهممینه.<br />
جیمی (ملتمسانه): اما من دوست دارم این کارو بکبىنبىی.<br />
پائولو: ما بمنبممیتونیم هر کاری که دوست دار بمیبمم بکنیم.<br />
جیمی: تو هر کاری که دوست داری میکبىنبىی.<br />
پائولو: آره؟<br />
جیمی: آره.<br />
!196