سه نمایشنامه (اما، مارکس در سوهو، دخترونوس) - تئاتر سیاسی هاوارد زین
ترجمه شیرین میرزانژاد - گروه تئاتر اگزیت
ترجمه شیرین میرزانژاد - گروه تئاتر اگزیت
- TAGS
- howard-zinn
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
٣ بمنبممایشنامه گروه <strong>تئاتر</strong> ا گزیت <strong>هاوارد</strong> <strong>زین</strong><br />
پ<strong>در</strong>: عجب زبوبىنبىی داره! میره تو این جل<strong>سه</strong>ها، حرف این سوسیالیستها و کمونیستها و آنارشیستها<br />
رو گوش میکنه. معلوم نیست کی هسبنتبنن! خبرببرر نداره تو مممممملکت خودمون چی کشیدبمیبمم.<br />
اما: بابا! من اوبجنبججا هم تو کارخونه کار میکردم. هیچ فرفىقفىی نداره جز اینکه اینجا باید تندتر کار کبىنبىی.<br />
پ<strong>در</strong> (کلافه): اینجا بهیبههودیا رو بمنبممیکشن!<br />
اما: مجممججبور نیسبنتبنن. بهیبههودیا خودشون خودشونو میکشن. پشت همھهممبنیبنن دستگاهها.<br />
پ<strong>در</strong>: اینجا جای زندگی دار بمیبمم. بزبمنبمم به بجتبجخته! (به مبریبرز میزند.)<br />
اما: بله، بجتبجخته. سریع میسوزه. همھهممبنیبنن هفتهی پیش تو خیابونمون یه خونواده تو آتش سوخبنتبنن. فکر<br />
میکبىنبىی عمارت سنگی را کفلر همھهممچبنیبنن بلابىیبىی سرش بیاد؟<br />
لوین: اقلاً اینجا آتشنشابىنبىی هست. تو مممممملکت خودمون کسی بمنبممیدونست آتشنشان چیه.<br />
اما: آمریکاست دیگه. بیشبرتبررین آتشنشانها رو داره با بیشبرتبررین آتشسوزیها.<br />
پ<strong>در</strong> (از کوره <strong>در</strong> میرود): ما شانس آوردبمیبمم که توی روچسبرتبرر هستیم. کجا بهببههبرتبرر از اینجاست؟ نیویورک؟<br />
توی اون آپاربمتبممانها بجببجچپیم؟ بجببجچهها از دیفبرتبرری و سرخک بمببممبریبررن؟<br />
اما: اقلاً تو نیویورک مردم اعبرتبرراض میکبننبنن…<br />
پ<strong>در</strong>: خیلی خب! برو نیویورک پیش همھهممون دهنگشادا! یه مشت بیکار ولگرد! مفتخوری میکبننبنن بعد<br />
هم هوار میکشن که «آمریکا خوب نیست.» ق<strong>در</strong> این مممممملکتو بمنبممیدونن.<br />
(با مشت بر روی مبریبرز میکوبد. همھهممه سا کت هستند.)<br />
ما<strong>در</strong> (میخواهد جلوی فوران خشم او را بگبریبررد): <strong>اما،</strong> سوپ رو بکش.<br />
(اما شروع به ربجیبجخبنتبنن سوپ میکند.)<br />
لوین (سعی میکند بجببجحث را عوض کند): براتون روزنامهی ییدیش آوردم.<br />
پ<strong>در</strong>: ممممممنون، ممممممنون. چه خبرببررا؟<br />
لوین: اون یاروها رو یادته که پارسال تو شیکا گو بمببممب گذاشبنتبنن و پلی<strong>سه</strong>ا رو کشبنتبنن؟<br />
اما (با صدای بلند، مجممجحکم): هیچ معلوم نشد که بمببممب از کجا اومده بوده. برای همھهممبنیبنن هشت تا از رهبرببررای<br />
آنارشیست رو گرفبنتبنن: یه چابجپبجخونهدار، یه خیاطِ مبلمان، یه بجنبججار…<br />
پ<strong>در</strong>: میبیبىنبىی؟ همھهممهاش همھهممینا رو میدونه. خیلی خب. سا کت! آقای لوین دارن صحبت میکبننبنن.<br />
!32