12.07.2015 Views

دومه نیکو لوسوردو - Ketab Farsi

دومه نیکو لوسوردو - Ketab Farsi

دومه نیکو لوسوردو - Ketab Farsi

SHOW MORE
SHOW LESS
  • No tags were found...

Create successful ePaper yourself

Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.

ایراناز دعوی مبارزه « ضد سرمایه داری«‏ تا تئوری اسمتداد ازناتو!!‏صفحه 151وارونه نمائی واقعیت های جامعه،‏ شرائطاجتماعی،‏ مسائل مختلف مربوط به هستیطبقات و مبارزه طبقاتی کار ذاتی سرمایهو مهندسی همه این وارونه پردازی ها وتحریف ها کار روتین بورژوازی است.‏ اینکار یا جعل حقایق و القاء باژگون پدیده ها،‏روابط یا رویدادها در ذهن توده های کارگروقتی توسط افراد چپ نما انجام می گیرد ابعادفاجعه چند برابر می شود.‏ سناریوی سیاهیکه اجرایش محتوای کار و کارنامه همهاحزاب « کمونیست«‏ نما و کارگردستار دنیااز یک قرن پیش تا امروز است.‏ در چنینوضعی وارونه پردازان و تحریف بافان فقطاین یا آن الگوی خاض برنامه ریزی نظامبردگی مزدی و تحمیل آن بر طبقه کارگر راآرایش انسانی نمی کنند بلکه کل دار و ندارکمونیسم سرمایه ستیز و لغو کار مزدی طبقهکارگر را نیز در چشم کارگران پلید و تارمی سازند.‏ اما این رشته در همین نقطه قابلقیچی کردن نیست.‏ فاجعه باز هم دهشتناکتر می شود زمانی که فردی در لباس منتقدکمونیسم بورژوائی،‏ منتقد رفرمیسم چپ وراست،‏ مدعی تالش برای سازمانیابی ضدکار مزدی توده های کارگر همان کارهائیرا انجام دهد که بدترین نمایندگان بورژوازییا سرکردگان رفرمیسم آشنای چپ انجام میدهند.‏ آنان که این راه را می روند بدانند یاندانند دست به کار تقال برای بستن هر دریچهاعتماد به رهائی از جهنم گند و خون سرمایهبر روی دیدگان توده های کارگر هستند.‏به نظر می رسد که محسن حکیمی ایفایهمین نقش آخر را دستور زندگی خود ساختهاست.‏ او که زمانی آگاه یا نااگاه می کوشیدتا آموخته های پاره وار خود از رویکرد لغوکار مزدی را با میراث سخت جان تعلق بهرفرمیسم چپ با هم بیامیزد،‏ در طول ایندو سال دست به کارهائی زده است که روینمایندگان احزاب طیف کمونیسم بورژوائیرا سفید کرده است.‏ حکیمی مدتی بر طبلاین گمراهه کوبید که کارگران باید فرصترا برای برپائی تشکل حتی اگر این تشکلزیر اسم و رسم « شوراهای اسالمی کارباشد«‏ مغتنم بشمارند!!!‏ پای استدالل وی اینبود که مهم استفاده ای است که کارگراناز سازمانیابی خود می برند،‏ نام این تشکلهر چه باشد واجد اهمیت نیست.‏ او علیالظاهر به مهم نبودن اسم و رسم تشکل میآویخت اما توضیح نمی داد که متشکل شدنمجله هفته شماره 24 خرداد 1390در درون چیزی به نام شورای اسالمی کارآن هم در سیطره نظارت و کنترل رژیمهار اسالمی قرار است چه استفاده ای عایدجنبش کارگری سازد!!‏ این کار حکیمی فقطتشویق رفتن کارگران به درون شوراهایاسالمی نبود،‏ این عوامفریبی را نیز همراهداشت که گویا مشکل سرمایه داران و دولتآنها کالً‏ و از جمله رژیم دژخیم و حمام خونساالری مانند دولت اسالمی سرمایه داریایران با طبقه کارگر و جنبش کارگری فقطبر سر نامها و عنوانها است!!‏ گویا جنگمیان دو طبقه اساسی جامعه جنگ الفاظ ومفاهیم است و اگر اختالف روی لفظ ها راکنار بگذاریم همه چیز به خیر و خوبی حلخواهد شد!!‏ گویا دولت اسالمی سرمایه بیشاز حد اهل سعه صدر و اغماض نسبت بهمبارزات و متشکل شدن توده های کارگراست.‏ آنقدر اهل چشم پوشی و گذشت استکه از کارگران می خواهد تا نام شورایاسالمی را انتخاب کنند و در پس این نامدست به مبارزه ضد سرمایه داری بزنند!!‏اینکه واقعاً‏ حکیمی از مبارزه طبقاتی ورژیم اسالمی چنین تصویری دارد یا نداردبحث دیگری است اما پیام دعوت وی بهکارگران معنائی سوای آنچه گفتیم نداشت.‏او روی نهادن به تشکلی را به کارگرانخودروسازی ها توصیه می نمود که سالهای طوالنی ابزار قدرت پلیسی سرمایه علیههر نفس اعتراضی جنبش کارگری بوده استو تمامی اصرار رژیم بر بقای نام سابق ایننهاد نیز به خاطر آن است که عهده دار ایفایهمین نقش باشد.‏ حکیمی بیرق جعلی جنبشضد کار مزدی بر زبان خواستار تن دادنتوده های کارگر به این نوع تشکلها می شدو معنی حرفش عالوه بر آنچه گفتیم این بودکه سرمایه ستیزی در روایت او چیزی استکه در « شورای اسالمی کار«،‏ در یک نهادپلیسی و اعمال قهر دولت بورژوازی هم جامی گیرد!!‏از کارهای دیگر حکیمی در این مدت تالشبرای بازپردازی و احیاء بیشترین بخشتئوری بافی های سرمایه ساالر رفرمیسمچپ زیر نام و نشان جعلی « جنبش ضدکار مزدی«‏ بوده است.‏ حرف هائی از اینسنخ که گویا توده های کارگر باید دست بهکار مبارزه برای « جدائی دین از دولت» گردند!!‏ گویا مشکل نه وجود سرمایهداری و دولت سرمایه که مذهبی بودن ایندولت است!!‏ گویا کارگران باید به جایستیز مستقیم علیه اساس سرمایه و هرشکل قدرت سیاسی این نظام،‏ راه مبارزهبرای اصالح دولت بورژوازی را پیشگیرند.‏ کارنامه رفرمیسم چپ و دموکراسیطلبی خلقی تاریخاً‏ ماالمال از این توهمبافی هاست اما حکیمی کار بسیار نادرستتری می کرد وقتی که میراث چپ خلقی واردوگاه شوروی و ناسیونال چپ مائوئیستیرا زیر نام و عنوان « جنبش ضد کار مزدیطبقه کارگر«‏ تحویل کارگران می داد.‏ اینکار وی مصداق همان بدترین نوع تحریفپردازی است که باالتر گفتیم.‏حکیمی پیش تر در جریان شورش های تودهای سال ۸۸ نیز اصرار داشت که خمیرمایههای همان میراث را به خورد توده هایکارگر دهد.‏ فرمولبندی آشنای « حمله بهبخشی از بورژوازی و افشاء بخشی دیگر«‏که دیگر حتی برخی احزاب رفرمیسم چپنیز از تکرارش شرم دارند برای او هنوزراهکار مقدس محسوب می شد و هولناک تراز هر چیز آنکه کوشش می کرد تا این نسخهپیچی زشت ضد کمونیستی و کارگرستیزانهاردوگاه را لباس راهبرد ضد کار مزدی تنسازد.‏ معنای حرف وی این می شد که آنبخش از توده های عاصی درون شورشکه کارگر یا جوانان خانواده های کارگریبودند،‏ باید خواستار خلع قدرت بخشی ازحاکمیت سیاسی بورژوازی اما فقط افشاءبخش اصالح طلب آن باشند!!‏ تئوری پوسیدهای که از گورستان قسمت قسمت کردنبورژوازی و صدور شناسنامه های خوب وبد و بدتر برای آن ها نبش قبر می گردید تاباز هم برای قربانی کردن جنبش کارگری درآستان عروج این یا آن بخش طبقه سرمایهدار به قله قدرت سیاسی سرمایه به کار رود.‏معرفی کانون نویسندگان ایران به عنوان «نهاد مبارزه برای آزادی بیان«‏ سناریویدیگری بود که حکیمی اجرایش را درهمین مدت دستور کار نمود.‏ این کار اونیز برداشتن گام های پرشتاب برای سبقتگیری از راست ترین احزاب و سکت هایچپ نما در وارونه سازی مفهوم آزادی،‏دولت،‏ مبارزه برای آزادی بیان،‏ مبارزهضد سرمایه داری و سایر مسائل مبارزه

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!