12.07.2015 Views

دومه نیکو لوسوردو - Ketab Farsi

دومه نیکو لوسوردو - Ketab Farsi

دومه نیکو لوسوردو - Ketab Farsi

SHOW MORE
SHOW LESS
  • No tags were found...

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

صفحه 72چیز سطحی و در برابر دید عام صورتمی پذیرد – و بهمراه صاحب سرمایه وصاحب نیروی کار وارد منزلگاه پنهان تولیدگردیم که در آستانه در ورودی اش اعالمشده:‏ ‏‘ورود ممنوع است مگر برای کسب وکار’.”‏ ‏)همانجا(‏ با اینهمه،‏ ‏“نماد”‏ و ‏“ذات”‏در حین ‏“افتراق”،‏ همچنین دربر دارنده‏“تشابه”‏ اند.‏ یک ذات مآال می باید ‏“پدیدار”‏گردد و یک نماد،‏ علیرغم تمامی تحوالتو صورتبندیهای گوناگونش،‏ نماد یک ذاتاست.‏مارکس درجلد سوم ‏»سرمایه«،‏ درحینوارسی سرمایه مالی،‏ خواننده را دوباره بهجلد اول رجوع داده و اظهار می کند که ایننماد اسرار آمیز خود ناشی از ‏“واژگونگیسوژه و ابژه است که درخالل خود فرآیندتولیدی اتفاق می افتد.‏ ما در آنجا ‏]جلد اول[‏مالحظه کردیم که چگونه تمامی توانمندیهایسوبژکتیو کار بارآور بسان نیروهای مولدهسرمایه نمودار می گردند.‏ از یکسو ارزش،‏یعنی کار گذشتگان که بر کار زنده مسلطاست،‏ در سرمایه شخصیت می یابد،‏ ازدیگر سو،‏ کارگر بعنوان نیروی کاریعینیت یافته،‏ بمثابه یک کاال،‏ پدیدار میشود.‏ این رابطه واژگونه حتی در خود یکرابطه ساده تولیدی نیز ضرورتا به مفاهیممتناسب و واژگونه چنین وضعیتی منجر میشود؛ یعنی آگاهی جابجا شده ای که سپس باتحوالت و دگردیسی های خود عرصه گردشتداوم و انکشاف می یابد.”‏ ‏)سرمایه:‏‎۱۳۶:۳‎‏(‏– ۳ سرمایه مالی یا شکل عالی‏“بتوارگی”‏ سرمایهآنچه مارکس اقتصادیات ‏“مبتذل”‏ می نامد،‏تمامی مفاهیم خود را بر روی بازار و مبادلهکاالیی متمرکز کرده است و ازاینرو اسیر‏“سحر و جادوی”‏ تحوالت و دگردیسی هایگردش سرمایه می باشد.‏ با ظهور،‏ گسترشو سپس چیرگی سرمایه مالی است که اینخصلت اسرار آمیز شکلی نهایی و ‏“ناب”‏یافته و به ‏“بتواره ای خودکار”‏ مبدل میشود.‏همانطور که پیشتر اشاره شد،‏ درحرکتواقعی سرمایه،‏ وهله بازگشت آن به مبداخویش با وساطت فرآیند گردش انجام میپذیرد.‏ پولی که به ابزار تولیدی تبدیل شدهبود،‏ درخالل تولید مبدل به ‏“کاال”‏ می گرددو بواسطه فروش آن کاال،‏ دوباره به پولتبدیل شده و وارد فرآیند بازتولید می شود.‏مارکس این حرکت دورانی را بصورت‏»پول – کاال – پول اضافی«‏ فرمولبندی میکند.اما در سرمایه مالی،‏ حرکت واقعی پولیکه بعنوان سرمایه وام داده شده بود،‏ صرفامجله هفته شماره 24 خرداد 1390مترادف معامله ای می گردد که بین وامدهنده و وام گیرنده انجام پذیرفته است.‏ اینکهپول وام داده شده درفاصله زمانی ای کهبهمراه ‏“بهره”‏ مسترد گردیده وارد چه فعل وانفعاالتی شده،‏ حرکتی است که خارج از آنمعامله صورت پذیرفته است.‏ در اینجا دیگربین پول و پول افزایش یافته ‏)بهره پول(،‏ظاهرا واسطه ای موجود نیست.‏لذا فرمول ‏»پول – کاال – پول اضافی«‏به فرمول ‏»پول – پول اضافی«‏ استحالهمی یابد؛ یعنی پول،‏ پول می آورد و کلیهتعیناتی که منجر به بازدهی پول گردیده،‏ ازانظار پنهان می ماند.‏ مارکس این شکل معینارزش افزایی را ‏“شکل غیر عقالنی”‏ حرکتسرمایه می خواند،‏ چرا که این بهره وریکامال ‏“فاقد معنی”‏ است.‏ حتی سرمایه تجارینیز که در مدار گردش سیر می کند،‏ بنوعیشکل عمومی حرکت سرمایه را حفظ نموده،‏شامل فرآیند خرید و فروش می شود.‏ لذا بااینکه از فعالیت ‏“غیر”‏ سود می برد،‏ از یکرابطه اجتماعی ناشی شده است و نه حاصلیک ‏“شیئ”‏ صرف.‏اما سرمایه مالی معرف رابطه بین ‏“کمیت”‏هاست و خود را همانند ارزشی که مستقیماخود ارزش زاست وانمود می سازد.‏ دراینجا ‏“رابطه اجتماعی در رابطه یک شیئ،‏یعنی پول،‏ با خودش به کمال رسیده است.‏ما بعوض استحاله بالفعل پول به سرمایه،‏با یک شکل بری از محتوا مواجهیم.”‏ ‏)ص۵۱۶( سرمایه مالی خصلت مرموز سرمایهو بتوارگی آن را تمام و کمال کرده و منبعتولید ارزش را کامال مدفون می سازد.‏ این‏“شکل بتوارگی ناب”،‏ تمامی تعینات سرمایهرا تحلیل برده و عوامل واقعی سازایش را‏“نامرئی”‏ می کند.‏اکنون یک ‏“شیئ،‏ ‏)پول،‏ کاال،‏ ارزش(‏ صرفابعنوان یک شیئ،‏ معادل سرمایه می گردد.‏آنچه حاصل کل فرآیند تولیدی می باشد،‏بعنوان خاصیتی که برآمده از یک چیزدرخود است پدیدار می گردد.”‏ ‏)ص ۵۱۶(سرمایه یک شیئ می شود،‏ و شیئ،‏ سرمایه؛سرمایه به عامل یا ‏“سوژه ای”‏ مبدل میشود که بمثابه یک ‏“شیئ”‏ بفروش می رسد؛کمیتی که با برخورداری از کیفیتی ‏“غیبی”،‏بسان سوژه ای خود کار و فعال،‏ کل ثروتاجتماعی را از آن خود می سازد.‏مارکس این ‏“شیئیت یافتگی”‏ روابط اجتماعیو شخصیت یافتگی اشیا را به ‏“دین زندگیروزمره”‏ تشبیه می سازد که نمایندگانش رامسخ قدرت جادویی خود کرده و در ‏“عالمتوهمات”‏ فرو می برد.‏ مداحان و واعظانوضع موجود،‏ سرمایه را مرتبا همچون‏“ضرورتی طبیعی”‏ و ‏“یک جزم”‏ ناب،‏ساخته و پرداخته می کنند.‏ ‏)ص ۹۶۰(مارکس برای تکان دادن ‏“وجدان”‏ جهانمسیحی و نیز نقاب برکشیدن از چهرهتزویرگرش،‏ با یک بررسی تاریخی،‏اصحاب سرمایه مالی را در ‏“سرمایه ربایی”‏یافته و نقش کلیسا را در آزاد سازی بهرهپول – نزول خواری – برمال می سازد.‏از اینرو در کتاب ‏»سرمایه«‏ بارها بهمارتین لوتر رجوع کرده و با برجسته کردنایستادگی او دربرابر قدرت مطلقه کلیسا،‏ نقلقول های مشروحی از وی را باگو می کند.‏لوتر در یکی از خطابیه هایش اخطار میکند که ” به کلمات اسحاق عمل کنید:‏ حاکمانشما همدست دزدانند،‏ چراکه دزدهایی کهچندر غاز ربوده باشند را اعدام می کنند ولیبا کسانیکه کل دنیا را می چاپند تبانی مینمایند.‏ آنها مؤید این ضرب المثل اند که :دزد بزرگ،‏ دزد کوچک را سر می زند.”‏‏)ص ۴۴۹(به باور مارکس،‏ با فراگیر شدن سرمایه مالیو بهمراه ظهور نظام بانکی،‏ سیستم اعتباریو بازار بورس،‏ انگلهای جدیدی در چهرهمشاوران،‏ مدیر عامالن،‏ رؤسای بانکها،‏سفته بازان،‏ بورس بازان،‏ و شرکتهایبزرگ سهامی پا به عرصه وجود می گذارندکه جمعا یک ‏“اریستوکراسی جدید مالی”‏ راتشکیل می دهند.‏ این ‏“هیئت امنای جامعهبورژوایی”‏ برفراز روند واقعی حرکتتولید،‏ روبنای گسترده ای از صورتبندیهایتصنعی،‏ کاغذی و اعتباری بوجود می آورندکه منجر به تمرکز هرچه بیشتر سرمایهو خلع مالکیت عملی بسیاری از صاحبانشرکتها و کارخانه های خصوصی میگردد.‏ این سلب مالکیت در چارچوب نظامسرمایه داری،‏ بمنزله تصاحب کل سرمایهاجتماعی در دست عده ای ‏“کاله بردار”‏ استکه با بهره برداری از بازار بورس و سیستماعتباری،‏ به ‏“ماجرجویانی”‏ تبدیل می شوندکه با سرمایه ای که بواقع به خود آنها متعلقنیست قمار می کنند.‏ پس درحقیقت دالالن وسوداگران حرفه ای مؤسسات مالی،‏ ‏“سرمایهاجتماعی”‏ یا سرمایه ‏“غیر”‏ را به مخاطرهمی اندازند و این امکان ریسک کردن رابرایشان آسان تر می سازد.‏به نظر مارکس،‏ شکل گیری ‏“شرکتهایسهامی”،‏ در عین حال منجر به تاسیس وگسترش مؤسسات تولیدی عظیمی می گرددکه با سرمایه های شخصی قابل تحصیلنمی بودند.‏ سرمایه که ذاتا بر شیوه تولیداجتماعی استوار است و تراکم اجتماعیابزار تولید و تجمع نیروی کار پیش نهادهآن می باشد،‏ در چنین وضعیتی تبدیل به

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!