دÙÙ Ù ÙÛÚ©Ù ÙÙسÙرد٠- Ketab Farsi
دÙÙ Ù ÙÛÚ©Ù ÙÙسÙرد٠- Ketab Farsi
دÙÙ Ù ÙÛÚ©Ù ÙÙسÙرد٠- Ketab Farsi
- No tags were found...
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
صفحه 36تورم مخاطی میاندازد، همچنین بهیاد زنبیماری که، طبق نمونه خود فروید، »دچارمرگ وسیع بافتهای غشای مخاطی« شدهبود. مشورتاش با یکی از دکترها یادآورزمانی است که مداوای فروید در مورد یکزن بیمار منجر به »مسمومیتی شدید« و درنتیجه مرگ بیمار شده بود؛ آن زن همنامدختر بزرگاش بود، ماتیلدا. میل ناخودآگاهرویا همانا آرزوی فروید برای »پدر ازلی«بودن است، پدری که همه زنانی را کهایرما در رویا تجسمبخش آنهاست در اختیارخویش دارد.اما این رویا معمایی دیگر را نیز عیانمیکند: رویا آشکارکننده میل کیست؟ تفاسیراخیر بهوضوح برآناند که انگیزه حقیقیدر پس رویا میل فروید به تبرئه همکار ودوست نزدیکاش، فلیس، از مسوولیت وتقصیر است. این فلیس بود که در خصوصعمل بینی ایرما اهمال کرد، و میل نهفتهدر خواب نه در تبرئه خود فروید که درتبرئه دوستاش است، کسی که در اینمورد، همان »سوژهای که فرض میشودمیداندِ« فروید بود، ابژه انتقالِ او. رویا،آروزی فروید را درباب اینکه فلیس مسوولناکامی درمان نبود، اینکه او فاقد دانش نبود،دراماتیزه میکند. رویا، میل فروید را نمایانمیکند، اما فقط تا آنجا که میل او پیشاپیشهمان میل دیگری )فلیس( است.چرا رویا میبینیم؟ پاسخ فروید بهنحویگولزننده ساده است: کارکرد غایی رویاقادر ساختن رویابین به در خواب ماندناست. این پاسخ اغلب در رابطه با آنرویاهایی تفسیر میشود که در آنها نوعیعامل آزارنده بیرونی مثل سروصدا مارا به بیدار شدن تهدید میکند. در چنینوضعیتی رویابین فورا وضعیتی را تصورمیکند که این محرک بیرونی را در خودادغامکند و در نتیجه برای مدت طوالنیتریمیتواند بخوابد؛ هنگامی که محرک بیرونیبسیار شدید شود، او سرانجام از خواببیدار میشود. آیا بهراستی همهچیز به همینسرراستی است؟ در مثال مشهور دیگری ازکتاب تفسیر رویا، پدری خسته و فرسوده،که پسر جواناش به تازگی مرده، در خوابفرزندش را میبیند که در میان شعلههایآتش در کنار تخت خواب او ایستاده است وسرزنشی ترسناک را زمزه میکند: »پدر،نمیبینی که دارم میسوزم؟« اندکی بعد پدراز خواب میپرد و متوجه شمعی میشود کهروی کفن پسر مردهاش افتاده است. او، درخواب، بوی دود را احساس کرده و تصویرپسر در حال سوختن را منضم خواب خودکرده بود تا خواباش را طوالنیتر کند.آیا پدر بهایندلیل از خواب پریده بود کهمجله هفته شماره 24 خرداد 1390محرک بیرونی شدیدتر از حدی شده بودکه بتواند در سناریوی رویا گنجانده شود؟یا برعکس، پدر آن رویا را برای طوالنیترکردن خواباش ساخت، اما آنچه در رویا باآن مواجه شد بسیار تحملناپذیرتر از خودواقعیت بیرونی بود، در نتیجه از خواب پریدتا به واقعیت بگریزد.در هر دو رویا مواجههای تروماتیک وجوددارد)منظره گلوی ایرما، تصور فرزند درحال سوختن(؛ اما در رویای دوم، رویابین درلحظه این مواجهه از خواب بیدار میشود، درحالی که در رویای اول، هراس تا سررسیدندکترها ادامه مییابد. این توازی، کلید فهمنظریه فروید درباره رویا را به ما عرضهمیکند. درست همانطورکه بیدار شدن پدردر رویای دوم همان کارکردی را دارد کهتغییر وضعیت ناگهانی در رویای اول ]تبدیلشدن هراس به کمدی[، واقعیت روزمره نیزما را قادر میسازد تا از مواجهه با ترومایحقیقی طفره رویم.بهزعم آدورنو معنای شعار نازیها »آلمان،بیدار شو!« در واقع باژگونه است: اگر بهاین فراخوان پاسخ میدادید، میتوانستید بهخواب و رویا ادامه دهید)بهعبارت دیگر،از درگیر شدن با واقعیت آنتاگونیستیجامعه اجتناب کنید(. در نخستین بند ازشعر »بیدارباش«، نوشته پریمو لوی،نجاتیافتهای از اردوگاههای کار اجباری،زندگی در اردوگاه را بهیاد میآورد، او درخواب رویاهای پر شوری درباره بازگشتبه خانه، غذا خوردن و نقل داستاناش برایبستگان خود میدید، که ناگهان با فرمانیک کاپوی لهستانی از خواب میپرید که!Wstawac )»بلند شو!«(. در بند دوم،جنگ پایان یافته و او در خانه است، سیرغذا خورده، داستاناش را برای خانوادهاشبازگو کرده، که ناگهان خیال میکند دوباره آنفریاد را میشنود، !Wstawac . وارونگیرابطه میان رویا و واقعیت از بند اول تا بنددوم بسیار مهم است. مضمون صوری آنهایکسان است منظرهای خانوادگی و دلپسندبا فرمان »بلند شو!« گسیخته میشود امادر بند اول، رویا به وسیله دستور بیدارباشگسیخته میشود، در حالی که در بند دوم،واقعیت توسط فرمانی خیالی از هم میگسلد.شاید بتوانیم مثال دوم از کتاب تفسیر رویارا متعلق به بازمانده هولوکاست بدانیم،او ناتوان از نجات پسرش از کوره مردهسوزی، با سرزنش فرزندش مواجه میشود:»پدر، نمیبینی که دارم میسوزم؟«در »جامعه نمایش« کنونی، که در آن، آنچهبهعنوان واقعیت روزمره تجربه میکنیمبیشتر و بیشتر شکل واقعیت ساختهشده ازدروغ را به خود میگیرد، بصیرتهایفروید ارزش حقیقی خود را نشان میدهند.بازیهای کامپیوتری را در نظر بگیریدکه بعضی از ما را مسحور خود میکنند،بازیهایی که یک فرد ناتوانِ روانرنجوررا قادر میسازند تا در شخصیت یک نرینهمتجاوز فرو رود، مردهای دیگر را کتکبزند و بهنحوی خشونتآمیز از زنان کامبگیرد. بهسهولت میتوانیم فرض کنیم که اینفرد ناتوان برای فرار از واقعیت کرخت وعاجزانهاش به فضای مجازی پناه میبرد. اماشاید این بازیها حرف بیشتری برای گفتنداشته باشند. چه میشود اگر، حین بازی،من درون منحرف و لجامگسیخته شخصیتخود را بهوضوح بیانکنم، درونی که بهدلیلممانعتهای اخالقی اجتماعی نمیتوانم درزندگی واقعی به آن جامه عمل بپوشانم؟ آیاشخصیت مجازی من تا حدی »واقعیتراز واقعیت نیست«؟ آیا این دقیقا بدینخاطرنیست که من میدانم این »فقط یک بازی«است و در آن همه کارهایی را که هیچگاه دردنیای واقعی قادر به انجام آنها نیستم میتوانمانجام دهم؟ در این معنای دقیق، همانطورکهلکان بیان داشته، ساختار حقیقت مانندامری تخیلی است: گاه آنچه در رویا آشکارمیشود، حتی در رویاپردازیهای روزانه،حقیقتی است که واقعیت اجتماعی، خود، برمبنای سرکوب آن بنا نهاده میشود. اینجامهمترین درس کتاب تفسیر رویا نهفته است:واقعیت برای کسانی است که نمیتوانند رویارا تاب بیاورند.منبع:London Review of Books,2006 May 25 ,10 .No ,28.Vol