12.07.2015 Views

دومه نیکو لوسوردو - Ketab Farsi

دومه نیکو لوسوردو - Ketab Farsi

دومه نیکو لوسوردو - Ketab Farsi

SHOW MORE
SHOW LESS
  • No tags were found...

Create successful ePaper yourself

Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.

صفحه 66نبود،‏ بلکه ترکیب دوباره سازش ها بود.‏نتیجه گیری در اندکی از واژه ها جا دارد:‏پیوستن دوباره به تئوری دولت مارکس برایدرک کردن لیبرالیسم نو است.‏مالکیت و مدیریت . تحلیل لیبرالیسم نو بهطور مستقیم با جنبه دیگر اثر مارکس ربطمی یابد.‏ مسئله عبارت از تئوری دگرگونیهای رابطه مالکیت سرمایه داری در کتابIII کاپیتال است.‏ این تحلیل اورا به بررسیآن چه که می توان آن را در زبان معاصربه عنوان جدایی مالکیت و مدیریت نشانداد،‏ هدایت می کند.‏ یکی از کلید های تفسیرپویایی سرمایه داری در ارتباط با آغاز قرنبیستم است.‏در سرمایه داری که مارکس شاهد آن بود،‏مالکیت هنوز فردی یا خانوادگی بود،‏ اماشکل های آغازین دگرگونی هایی که شیوهتولید را در گذار به قرن های ۱۹ و ۲۰زیرو رو می کند،‏ اکنون در حال پیشرفت اندو مارکس اهمیت تاریخی آن ها را درک میکند.‏ می توان دو مرحله را در روندی که اوشرح می دهد،‏ متمایز کرد.‏الف ) سرمایه گذار و پیمان کار – با عزیمتاز سرمایه داری فردی که سرمایه پیشنهاد وآن را اداره می کند،‏ مارکس پیدایش گروهجدید سرمایه دارانی را یادآور می شود کهاز پیش بدون درگیر شدن در مدیریت سهیماند.‏ مسئله عبارت از سرمایه دار حامل سوداست،‏ البته،‏ این گروه،‏ سهامدار را نیز در برمی گیرد:‏ در مجموع این چیزی است که ماآن را سرمایه سرمایه گذاری ‏)سرمایه گذار(‏می نامیم . در مقایسه،‏ سرمایه دار ی که درگیر مدیریت است،‏ توسط مارکس سرمایهدار فعال نامیده شده است.‏ اگر سرمایه گذارسود یا سود سرمایه اش را دریافت می کند،‏سرمایه دار فعال سود مؤسسه یا کامالً‏ سودپیمان کار را دریافت می کند.‏ این پیمان کاربه این نتیجه می رسد خودش را در عنواندو گانه در نظر گیرد ) ۱ از پیش سهیم شدناش بر پایه برابری با دیگر سرمایه گذارانو ) ۲ عاملی که عهده دار چیزی است کهمارکس آن را کارکردهای سرمایه دار یامدیریت در مفهوم وسیع می نامد.‏ب ) مزدبر اداره کننده . مرحله جدید-‏شخص پیمانکار،‏ به عنوان اداره کننده ،جارا به مدیر مزدبر می سپارد.‏)…( مدیر ساده که به هیچ عنوان دارندهسرمایه نیست،‏ نه به عنوان پیمان کار،‏ نهبه نحو دیگر،‏ همه وظیفه های واقعی راکه الزم برای سرمایه فعال در این کیفیتاست،‏ انجام می دهد.‏ از آن این نتیجه بهمجله هفته شماره 24 خرداد 1390دست می آیدکه تنها کارگزار]کسی که وظیفهها را انجام می دهد یا اداره کننده[باقی میماند،‏ سرمایه دار از روند تولید]دقیق تر ازروند سرمایه:‏ ارزش افزایی و گردش آن[‏ بهعنوان چیز زاید زدوده می شود.‏ )۶(در نهایت مدیریت به مزدبران منتقل شدهاست.‏ در گزیده باال مسئله عبارت ازمدیریت است،‏ اما،‏ این نمایندگی در راستایهرم چنین مزدبران انجام می گیرد.‏بنابر این،‏ کادر نهادی که ‏»مالکیت«‏ سرمایهدر آن جا دارد،‏ دگرگون شده است.‏ اینمفهوم در یکپارچگی خود مالکیت در مفهوممحدود،‏ گاه موسوم به ‏»حقوقی«‏ را گرد میآورد:‏ یعنی انتقال دادن این مالکیت و بهرهبردن از درآمدی که فراهم می آورد از یکسو،‏ و اجرای نظارت،‏ یا مدیریت از سویدیگر.‏ این سرمایه داری سرمایه گذاران واداره کنندگان مزدبر که پیدایش آن به آغازقرن ۲۰ باز می گردد،‏ مشخصه اقتصادمعاصر است.‏این انفجار رابطه مالکیت تنش هایچشمگیری بر می انگیزد که مارکس آن راتحلیل نکرده است.‏ مالکان و اداره کنندگانبسیار بلند پایه در مکان اجتماعی که ما آنرا مرز مشترک مالکیت-‏ مدیریت،‏ دنیایمدیریت بسیار باال،‏ موسوم به فرمانرواییمؤسسه ، همان طور در شوراهای دستگاهاداری می نامیم،‏ باهم تالقی می کنند.‏ ایندر بخش بزرگی مسئله های همیاری بین اینبخش های طبقه های فرمانروا را تنظیم میکنند.‏بانک اداره کننده سرمایه سرمایه گذاری. تحلیل نهاد های مالی در کاپیتال نخست،‏تحلیل سرمایه بانکی،‏ نهاد اصلی مالی سرمایهداری ، به ویژه در طی زندگی مارکساست.‏ این تحلیل به دو عرصه تئوریک بازمی گردد.‏ نخست،‏ تئوری گردش سرمایه،‏ ودوم،‏ تئوری سرمایه سرمایه گذاری .کتاب II کاپیتال به گردش سرمایه اختصاصداده شده است.‏ در گردش کامل،‏ گردشسرمایه صنعتی،‏ سرمایه از کارگاه عبورمی کند.‏ بنابر این،‏ شکل های پول،‏ A ‏،کاالP : « ’ » A_M…PM’P…M’ _Aپیدا می کندکه افزایشارزشی را یادآور می شودکه از احتکاراضافه ارزش ناشی می شود-‏ برخی قطعههای این گردش به مؤسسه های ویژه مانند:‏تجارت کاالها و ‏»تجارت پول«‏ واگذار شدهاند.‏ بر پایه این واپسین اصطالح ، مارکسکارکردهای حساب داری و کارکرد هایوصول و تبدیل پول که سرمایه در شکل Aخود کسب می کند،‏ نشان می دهد.‏ این بانکها هستند که این کارکردها را تضمین میکنند،‏ و این به آن ها امکان می دهد،‏ داراییهای بدون مصرف مؤسسه ها را که داراییهای خانواده ها و دولت به آن ها ملحق میشود،‏ متحد کند.‏ حتا اگر این دارایی ها بهطور فردی روزانه باشند ، تمرکز آن هاحجم مبلغ های کم یا بیش ثابت را تغذیه میکنند.‏دومین کارکرد بانک تمرکز سرمایه سرمایهگذاری و در اختیار گذاشتن پول هایی استکه از آن ها استفاده می کنند.‏در بخش پیشین دیده ایم که حفظ مبلغ هایذخیره معامله گران،‏ کارکردهای فنیدریافت و پرداخت پول ، پرداخت های بینالمللی و از این راه تجارت شمش ها دردست بانکداران متمرکز شده اند.‏ پیوستگیبا این تجارت پول جنبه دیگر سیستم اعتبار:‏اداره سرمایه حامل بهره یا سرمایه – پول‏]سرمایه سرمایه گذاری ] را به عنوانکارکردهای ویژه بانک ها گسترش می دهد.‏وام گرفتن و قرض دادن پول کار ویژه آنها می شود.‏ )۷(از این رو،‏ مالکیت سرمایه ، دست کم یکبخش مهم این بخش ، توسط سیستم بانکیمیانجی قرار می گیرد و اداره کننده آن میشود.‏ما این جا بسیار نزدیک به تحلیل سرمایهمالی هیلفردینگ هستیم.‏ سرمایه مالیدستگاهی است که در آن سرمایه سرمایهگذاری توسط بانک ها گردآوری می شود ودر اختیار مؤسسه ها قرار می گیرد.‏ لنین اینموضوع را دنبال می کند.‏دراین بند چیزی چاپ نشده است.‏سرمایه مالی یک بخش مالی نیست کهرویاروی یک بخش غیر مالی،‏ آن طور کهاغلب آن را می پندارند،‏ قرار گیرد.‏ سرمایهمالی سرمایه بزرگ است ؛ بانک یکی ازرکن های دستگاهی است که به سرمایهداران بزرگ ، ‏»اربابان«‏ بنابر اصطالحهیلفردینگ امکان می دهد که مؤسسه هایبزرگ سیستم تولیدی را کنترل کند.‏اگر صنعت بدین ترتیب وابسته سرمایهبانکی می شود،‏ این به این معنی نیستکه اربابان صنعت خودشان نیز به بانکوابسته اند.‏ خیلی بیشتر ، همان طور که خودسرمایه در سطح بسیار باالی اش سرمایهمالی،‏ ارباب سرمایه،‏ سرمایه دار مالی میشود،‏ بیش از پیش اختیار مجموع سرمایهملی را به شکل فرمانروایی سرمایه بانکی

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!