12.07.2015 Views

دومه نیکو لوسوردو - Ketab Farsi

دومه نیکو لوسوردو - Ketab Farsi

دومه نیکو لوسوردو - Ketab Farsi

SHOW MORE
SHOW LESS
  • No tags were found...

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

صفحه 68شده است.‏ ‏)این نویسنده قیمت ها را بررسیکرد،‏ اما بررسی های مدرن،‏ تحلیل ها رادوباره روی رشد متمرکز کرده اند(.‏ اینپروبلماتیک به مارکسیست ها به عنوان یکاصالح کننده بینش های فرجام شناسی تحمیلشده است،‏ که در آن انباشت تضاد هایسرمایه داری و بحران های اش شتابان آنرا به خاک می افکند.‏ سرمایه داری به طوردوره ای در بحران های ژرف و دوامدارفرو می رود،‏ اما دوباره جان تازه می گیردو این اگر در نظر گیریم که ۳۰ سال زودگذشته است،‏ به طور سپنجی است.‏این جریان در مارکسیسم معاصر خوب نشانداده شده است.‏ یک چنین گفتار در ارتباطبا سیکل های بلند است که ارنست مندل دربیان آورد.‏ )۱۷( او این تناوب را با فازهایفرازین و فرودین در آمدزایی سرمایه کهبدین ترتیب با جنبه مرکزی تئوری مارکس:‏گرایش به تنزل نرخ سود گره می خورد،‏ربط می دهد.‏ ارتباط با لیبرالیسم نو بسیارقوی است،‏ از آن زمان گذار بین فازهایفرادین و فرودین توسط نویسندگان با روندمالی شدن،‏ )۱۸( با جا به جایی سرمایهگذاری ‏»از سپهر تولید به سپهر مالی«،‏ آنطور که امانوئل والرشتاین )۱۹( در باره آننوشت،‏ پیوند یافته است.‏در لیبرالیسم نو،‏ انحراف مسیرهای مالیمعاصر نمودِ‏ به تحلیل رفتن نیروی فازفرازین است.‏مارکسیست ها آن طور که می توانند آن رادر این بغرنجی واقعی که در آن انباشتورشداز یک سو و تکنیک و درآمدزایی ازسوی دیگر ترکیب می شوند،‏ سمت گیریمی کنند.‏ البته،‏ این یکی از عرصه هاییاست که سهم آن ها بسیار جالب و بدونرقیب ها در اقتصادِ‏ فرمانرواست.‏ )۲۰(رابطه تولید و ساختار های طبقاتی . دورهبندی ها می توانند یا خواهند توانست استواربر دگرگونی رابطه های تولید باشند.‏ مسئلهبه طور اساسی عبارت از دگرگونی شکلها است که درآن مالکیت وسیله های تولیددر بیان می آید.‏ همان طور که یادآور شدیم،‏مارکس دگرگونی های مالکیت سرمایهداری را به طور بسیار دقیق تحلیل می کند.‏او هرگز آن را به روشنی از تعریف مرتبهها نتیجه گیری نمی کند . او از سرمایه داریمالکیت فردی یا خانوادگی به سرمایه داریمی رسد که در آن مالکیت و مدیریت جداشده اند.‏ نمایندگی مالکیت متمرکز در نهادهای مالی و مدیریت به مزدبران سپرده شدهاست.‏ با این همه،‏ مارکس نیاز به دوره بندیرا احساس نمی کند:‏ سرمایه داری به سویمجله هفته شماره 24 خرداد 1390کمال خود تحول می یابد.‏ برعکس ما میاندیشیم که این دگرگونی ها ی را بطه هایتولید فازهای به روشنی متمایز را ترسیممی کنند.‏ ممکن است که آن ها یکی از دورهبندی های بسیار مناسب سرمایه داری رامشخص کنند.‏دوره بندی ها هم چنین می توانند با توجهبه ارتباط دقیق یا هم ساختی بین رابطههای تولید و ساختار های طبقاتی استوار بررابطه های طبقاتی در ارتباط تنگاتنگ بادوره پیشین باشند.‏ موضوع تعیین کننده اینجا پیدایش طبقه هایی از کادرها و کارکناناست.‏ این اندیشه،‏ نا مارکسیستی است کهمفهوم سرمایه داری مدیری را که در مرکزآن این طبقه های جدید و جود دارند،‏ سنتدراز در ایاالت متحد به وجود آورده است.‏مارکسیست ها این جا مایه ترس درک شدهاند.‏ ما سرمایه داری معاصر را از انقالبمدیری در پایان قرن ۱۹ و حتا در عصرما به رغم لیبرالیسم نو به عنوان سرمایه– کادریسم توصیف می کنیم . )۲۱( نوواژگی بر پایه مدل اجتماعی – اقتصادیساخته شده است…‏ اگر آن را آرزو میکنیم ، می توان این مفهوم را به رغم تفاوتژرف پروبلماتیک ها با مفهوم سرمایه داریمدیری همانند دانست.‏در تحلیل سرمایه داری معاصر،‏ این سکوتعمدی نسبت به در نظر گرفتن ساختار هایجدید طبقاتی نتیجه های بسیار جدی دارد.‏ما می اندیشیم که درک کردن مفهوم واقعیلیبرالیسم نو خارج از این پروبلماتیکسرمایه-‏ کادریسم نا ممکن است.‏ موضوععبارت از مسئله موازنه قدرت ها بینسرمایه داران و کادر ها است.‏ کادر ها کهمحور سازش اجتماعی نخستین دهه هایپس از جنگ ، اغلب موسوم به سازشکینزی بوده اندکه در آن طبقه سرمایه دارفرمانبردار یا دفع شده اند.‏ این آن چیزیاست که لیبرالیسم نو با تحمیل انضباط جدیدبه مدیران،‏ برتری قدرت مالکان سرمایه رادوباره بر قرار کرده است.‏قدرت های طبقاتی و رقابت های بین المللی .بنابر این،‏ آن چه را که لیبرالیسم نو در زمینهدوره بندی تعریف می کند،‏ از طبیعت دیگراست.‏ لیبرالیسم نو یک پیکر بندی ارتباطهای قدرت درون یک ساختار طبقاتی است،‏نه یک ساختار طبقاتی ویژه یا یک شکلنهادی مالکیت سرمایه؛ این چیزی است کهفرمول هژمونی مالی را با توجه به تعریفیکه پیش از این از مدیریت مالی به دستداده شد،‏ توضیح می دهد.‏ مسئله عبارت ازقدرت و به طور متناسب درآمد بخش باالییطبقه سرمایه دار در ارتباط برتر آن با نهادهای مالی است.‏ این فرمانروایی اتحادها رادر برخورد با باالی سلسله مراتب مدیراندر ایاالت متحد نفی نمی کند.‏مفهوم های هژمونی مالی نخستین و دومینیا سازش کینزی به روشنی از اتحاد هایسیاسی گذرا که مارکس در ۱۸ برومرآن را شرح می دهد،‏ فراتر می روند؛ هرچند که ما از دیر زیستی دومین هژمونیمالی نا آگاهیم.‏ مسئله عبارت از فاز هاییاست که در چند دهه گسترش یافتند این هاموقعیت های مهم سیاسی ، اما استوار برپایه اقتصادی:‏ چگونگی های معین کارکردسرمایه داری اند.‏ این چگونگی ها ارتباطهای درونی سازش بین بخش های گوناگونرا بنا می نهند.‏ در مثل،‏ در لیبرالیسم نو‏)اکنون فرتوت در طی ربع قرن(،‏ شیوه هایمدیریت مؤسسه ها،‏ سیاست ها و کادرهاینهادی ‏)مبادله آزاد،‏ گردش آزاد و سرمایهها…‏ ‏(در ژرفا دگرگون شده اند.‏ بخش هایباالیی این کادر ها در سودهای معین نظمجدید اجتماعی سهیم اند.‏فرا سوی سرمایه داری . مارکس انساندوره بندی های سرمایه داری نبود.‏ در اینباره می توان دو دلیل ارائه داد.‏ بدون شکنخستین دلیل درک بغرنجی تحول شیوه تولیداست.‏ البته،‏ در نزد مارکسدوره بندی هاییچون دوره بندی دگرگونی های سازماندهی های فنی را می یابیم.‏ می بینیم که اوبا چه دقت برخی دگرگونی های معین،‏ ماننددگرگونی های شکل های مالکیت سرمایهرا بررسی می کند.‏ البته،‏ او هرگز نکوشیدسیستمی ایجاد کند،‏ واحد های کوچک را درواحد های بزرگ بگنجاند.‏دلیل دوم سیاسی است . مارکس به آن چه کهبرای او دوره بندی است،‏ چشم دوخته است:‏دوره بندی ای که به فرا رفت از سرمایهداری می انجامد.‏ گفته اند که مارکس توجهاش را روی کمال سرمایه داری که آن را بهعنوان روندی متضاد درک می کند،‏ متمرکزمی سازد:‏ پیشرفت های آن چه که او آنرا ‏»اجتماعی شدن«،‏ اما هم چنین هرج ومرج بالقوه ای می نامدکه از خصلت هنوزخصوصی مکانیسم های قدرت اجتماعیناشی می شود.‏ به جای فاز جدید سرمایهداری ، این کمال،‏ لغو آن را تدارک می کند.‏در مثل مارکس می نویسد:‏ انقالب ناگزیراست!‏ زیرا شفابخش تمرکز سرمایه در دستافراد اندک شمار است.‏این حذف شیوه تولید سرمایه داری در داخلشیوه تولید خود سرمایه داری است.‏ بنابراین،‏تضادی که در نفس خود ویران ساز است وبا همه روشنی،‏ خود را چونان فاز ساده گذار

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!