12.07.2015 Views

دومه نیکو لوسوردو - Ketab Farsi

دومه نیکو لوسوردو - Ketab Farsi

دومه نیکو لوسوردو - Ketab Farsi

SHOW MORE
SHOW LESS
  • No tags were found...

Create successful ePaper yourself

Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.

صفحه 55است.‏ هگل بر مبنای نظریه ی هراکلیتوسمبنی بر وجود حرکت،‏ معتقد است که وقوعحرکت در جهان مادی از بدیهیاتی است کهما نسبت به تحقق آن اطمینان داشته و نسبتبه آن علم حضوری داریم.‏ بنابراین فرضمعدومیت حرکت محال است.‏از دیدگاه سوفسطاییان حرکت از آن جهتکه دارای ابتدا و انتها ( موقعیت اولیه وثانویه ) است،‏ توانایی تقسیم پذیری را دارد.‏از طرفی این تقسیم پذیری باید بتواند دربازه ی نامحدودی امکان پذیر باشد،‏ زیرادر خالف این صورت به یک جزء حرکتیمی رسیم که قابلیت تقسیم شدن را نداردو طبعا این جزء نمی تواند دارای مقادیرناصفر باشد زیرا از آن جهت که دارای ابتداو انتهاست،‏ تقسیم پذیر می باشد.‏ بنابراین اینامر تنها در صورتی ممکن است که آن جزءحرکتی دارای مقدار کمی صفر باشد که اینامر خالف فرض و تناقض است.‏ زیرا بنابه تعریف نمی توان یک مقدار کمی ناصفراز حرکت را به مقادیر صفر تجزیه کرد،‏چون در این صورت مقادیر معین حرکتعبارت خواهد بود از مجموع چند بازه یصفر حرکتی که طبعا صفر خواهد بود.‏بنابراین در چنین شرایطی اصال حرکتیمحقق نمی شود.از اینرو یک حرکت را تنهادر صورتی می توانیم حقیقتا حرکت بخوانیمکه توانایی تقسیم پذیری در یک بازه ینامحدود را داشته باشد.‏ ارسطو این نظریهرا مسامحتا با افزودن یک قید مهم بر آن میپذیرد.‏ ارسطو معتقد است که در نظریه یفوق مفاهیم بالفعل و بالقوه به درستی لحاظنشده است و همین عدم توجه موجب پیدایشاشکاالت فاحشی در بطن حکم به نفی حرکتمی شود.‏ ارسطو تقسیم پذیری تداومی حرکترا مفهوما و نه مصداقا می پذیرد.‏ وی معتقداست این عمل تنها بر مفهوم حرکت قابلاطالق است و نه بر مصداق آن.‏ بنابرایناز دیدگاه ارسطو باید به حکم نظریه،‏ قید‏»مفهوما«‏ اضافه شود تا قابل تصدیق باشد.‏هگل نیز در این زمینه با ارسطو هم عقیدهاست.‏ اما هگل عالوه بر آن،‏ بر مبنای نظرسوفسطاییان مبنی بر نفی حرکت در صورتتصدیق تقسیم پذیری تداومی برای حرکت،‏معتقد است که حرکت مصداقی یا بالفعلنمی تواند تا بی نهایت تقسیم پذیر باشد.‏ امااختالف نظر سوفسطاییان و هگل در اینزمینه اینجاست که آنها بر خالف نظر هگلمعتقدند که این عقیده منجر به تناقض درتعریف حرکت می شود.‏هگل برای حل این تناقض،‏ حرکت را ازحیث حالت با توجه به دو مفهوم ‏»اتصال«‏ و‏»انفصال«‏ تعریف می کند.‏ این تالش هگلنهایتا به طرح تئوری جهش می انجامد.‏ درمجله هفته شماره 24 خرداد 1390ذیل به تبیین آن می پردازیم:‏همان طور که دیدیم اگر قرار باشد که شئتمامی نقاط میان نقاط پایانی و ابتدایی حرکترا بپیماید،‏ حرکت هیچگاه محقق نمی شود.‏زیرا این امر مستلزم آن است که شئ بهترتیب و به دنبال هم بی نهایت نقطه رابپیماید.‏ زیرا هر واحد حرکتی از اجزایناصفر تشکیل شده است ( چون اگر صفرباشد طبق حکمی که در پیش اثبات کردیمبه تناقض می انجامد.‏ ) و آن اجزا نیز ازآن جهت که خود یک واحد حرکتی هستند،‏از اجزای کوچکتری ساخته شده اند.‏ اینعمل تقسیم می تواند تا بی نهایت ادامه یابدو اگر قرار باشد این تقسیم حرکت بالفعلباشد،‏ الزم می آید که شئ در حین حرکتتمامی نقاط میانی را طی کند و چون تعداداین نقاط نامحدود است ( زیرا طی تقسیماتنامحدودی تعریف شده اند.‏ ) یا اصال حرکتیمحقق نمی شود و یا اگر محقق شود طبقمثال اول زنون،‏ باید زمان نامحدودی سپریشود.‏ ( علت این امر آن است که یا این نقاطخود دارای امتداد هستند و یا نیستند.‏ اگرباشند طی کردن تعداد نامحدود آنها نیازمندطی کردن مسیر نامحدودی است و طبعازمان نامحدود نیز می خواهد.‏ از طرفی اگردارای امتداد نباشند،‏ نقطه ی پایانی و ابتداییحرکت بر هم منطبق خواهد بود و از اینروحرکتی محقق نمی شود.‏ )از اینجا دانسته می شود که تقسیم پذیریتداومی،‏ در مصادیق حرکت راه نداردو از اینرو حرکت دارای ساختار اتصالینمی تواند باشد.‏ زیرا همان طور که پیشترگفته شد حرکت اتصالی به حرکتی گویند کهتمامی حاالت موجود میان موقعیات اولیو پایانی در حین حرکت پدیدار شود و اینمستلزم آن است که بی نهایت نقطه و حاالتمیانی محقق شود که محال است.‏ ) از اینروحرکت باید دارای ساختار انفصالی باشد بهاین معنا که حرکت تمامی حاالت میانی راطی نمی کند بلکه برخی از نقاط را طی میکند.‏ ( به این معنی حرکت،‏ به چند مرحلهتقسیم می شود که طی هر مرحله شئ،‏ ازنقطه ی آغازین به نقطه ی دوم جهش میکند و از مجموع چند جهش حرکت شکلمی گیرد.‏ ) در اینجا اشکالی نمایان می شودو آن،‏ این است که چطور ممکن است شئدر حین حرکت بدون طی فاصله ی میان دونقطه،‏ از نقطه ی آغازین به پایانی برسد؟پاسخ هگل به این پرسش این است که شئ بهواسطه ی یک ‏»جهش بسیط«‏ مسافت تعیینشده را طی می کند.‏ هگل برای اثبات وجودجهشهای بسیط برهانی اقامه می کند که بهشرح زیر است:‏همان طور که اثبات شد،‏ شئ نمی توانددارای حرکت اتصالی باشد ( هر چند درچارچوبهای متصل و مرتبط وجود دارد.‏ )و از اینرو باید دارای ساختار انفصالی باشد.‏بنابراین شئ همه ی نقاط میانی موقعیاتآغازین و پایانی را نمی پیماید،‏ بلکه حرکتشاز نقطه ی آغازین به پایانی به وسیله یمجموعه ای از جهشها صورت می گیرد.‏بنابراین هر حرکتی از آن جهت که ازترکیب چند جهش تشکیل شده است خود یک‏»جهش مرکب«‏ است.‏ حال اگر قرار باشدکه همه ی جهشها مرکب باشند،‏ تسلسل الزممی آید؛ زیرا هر جهش مرکب از مجموعچند جهش کوچکتر تشکیل شده است و اگرآن جهشها نیز به همین منوال از جهشهایکوچکتری تشکیل شده باشند،‏ این تقسیمپذیری باید در جایی ختم شود و در غیراین صورت باید منکر مفهوم جهش بشویمو ناگزیر تقسیم پذیری تداومی را بپذیریم کهابطال آن گذشت.‏از طرف دیگر با کمک نظریه ی جهشمساله ی اتصال و انفصال و تناقضاتمربوط به آن نیز به راحتی حل می شوند.‏بر اساس نظر هگل،‏ حرکت خود دارایماهیت انفصالی است در صورتی که درچهارچوبهای اتصالی و مرتبط شکل میگیرد.‏ یعنی لحظات و مختصات حرکتی،‏خود به وسیله ی نقاط مجازی بین آنها بهیکدیگر مرتبط هستند و یک مجموعه وچهارچوب متصل را تشکیل می دهند،‏ کهامکان تحقق حرکت را فراهم می آورد.‏اما خود حرکت به واسطه ی مفهوم جهش،‏دارای ماهیت و ساختار انفصالی است.‏بنابراین می توان ذات حرکت را انفصالیو موضوع آن را اتصالی دانست.‏ این دیدگاهدر فلسفه ی اسالمی نیز دارای سابقه استو در این نگرش از حرکت انفصالی به‏»حرکت دفعی«‏ یاد می کنند.‏دیکتر انور خامه ای در این باره در «دیالکتیک طبیعت و تاریخ » می نویسد:‏« این موضوع وقتی به خوبی آشکار میگردد که متوجه شویم آن دوره ی تغییراتخفیف تدریجی نیز که بین دو جهش بزرگقرار دارد،‏ خود در حدود کوچکتری تابعهمین قانون است و شامل جهشهای بزرگجریان تغییر اولی می باشد؛ و به همینترتیب اگر در نظر بگیریم که هر جریان ازدوره های تغییر تدریجی تشکیل شده که میتوان آن دوره را یک لحظه از این جریاندانست،‏ این مومانها ( لحظات زمانی ) بهوسیله ی جهش به یکدیگر منتقل می شوند.‏ولی هر لحظه یا هر دوره ی آن به نوبهی خود جریان مجزایی است که از لحظاتو جهشهای کوچکتری تشکیل شده است.‏

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!