دÙÙ Ù ÙÛÚ©Ù ÙÙسÙرد٠- Ketab Farsi
دÙÙ Ù ÙÛÚ©Ù ÙÙسÙرد٠- Ketab Farsi
دÙÙ Ù ÙÛÚ©Ù ÙÙسÙرد٠- Ketab Farsi
- No tags were found...
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
صفحه 21ایلتینگ در این انتقاد هگل، موضعگیری ئیبه نفع »اصل سلطنت طلبی« و نهایتا به نفعایدئولوژی رستاوراسیون می بیند.)ایلتینگ، ۱۹۷۳، ص ۱۰۵ ۱۰۷()رستاوراسیون یعنی استقرار مجدد مناسباتاجتماعی سیاسی ئی که ببرکت انقالبسرنگون شده است. مترجم(سلطنت انتخابی اما بمراتب شدیدتر از سویمارکس محکوم می شود.مارکس سلطنت انتخابی را نه فقط ابزاراشراف فئودال لهستان، بلکه عالوه برآن، ابزار اوتوکراسی )حکومت مطلقه(تزاریستی و گسترش طلبی آن تلقی و محکوممی کند.»آزادی جمهوری خواهانه« که از طرفطرفداران »سلطنت انتخابی« و مخالفانقدرت مرکزی نیرومند مورد تجلیل خارقالعاده قرا می گیرد، پس از تحلیل دقیق،ماهیت خود را به مثابه »دموکراسی اشراففئودال« و زیر یوغ کشیدن رعایا آشکار میسازد.)مارکس، ،۱۹۶۱ ص )۱۲۲ ،۱۰این کمترین ربطی به ایدئولوژیرستاوراسیون ندارد.اما آیا حداقل می توان از آن به مثابه آنتیتز روشن و واضحی بر سنت لیبرالی سخنگفت؟برگردیم به آدام اسمیت!او در رابطه با نظام ارباب رعیتی دراروپای شرقی به بررسی ئی مبادرت میورزد.نظام ارباب رعیتی در اروپای شرقیشباهت زیادی به برده داری فوق الذکر درامریکا دارد.این درست است که در نظام ارباب رعیتی چکوسلواکی )بومین(، مجارستانو کشورهائی که پادشاه انتخاب می شود،قاعدتا نمی تواند اوتوریته بزرگی وجودداشته باشد.)آدام اسمیت، ۱۹۸۲، ص ۴۵۵، درس درسال ۱۷۶۶(اقتصاد دان لیبرال بزرگ )آدام اسمیت( همبسان هگل و مارکس، سلطنت انتخابی را بهمثابه پارسنگ »آزادی« کالن زمینداران وکالن برده داران محکوم می کند و در عوضسلطنت موروثی را به مثابه »اوتوریتهبزرگ« توصیه می کند.گفته می شود که او برای امریکا نیز حاضربوده، حتی یک »رژیم استبدادی« را بپذیرد.اکنون معلوم می شود که پرچم آزادی رااشراف فئودال و یا حتی برده داران نیز میتوانند بر افرازند.مجله هفته شماره 24 خرداد 1390هگل به این حقیقت امر وقوف روشن دارد.از این رو ست که او از شعار »آزادی« کهکالن زمینداران بر زبان می رانند، اخطارمی دهد و به نتیجه گیری زیر دست می زند:»وقتی کسانی از آزادی سخن می گویند،همیشه باید دقت کرد که آیا آنها در لفافهآزادی، در واقع از منافع خصووصی سخنمی گویند و یا نه!«)هگل، »فلسفه حقوق«، ص ) ۹۰۲لنین به این استنتاج هگل عالقه و اشتیاقخارق العاده از خود نشان می دهد.لنین در آن، توجه جدی هگل به »مناسباتطبقاتی« را کشف می کند و حتی »نطفههای ماتریالیسم تاریخی« را.)لنین، ۱۹۵۴، ص ۱۷۲ ۱۷۴(لنین بسان هگل و برعکس توکه ویل ازدو پهلوئی مقوله آزادی اخطار می دهد:»آزادی حرف بزرگی است.اما زیر علم آزادی صنعت، جنگ هایغارتگرانه بسیاری به راه افتاده و زیر علمآزادی کار، زحمتکشان مورد چپاول بیرحمانه قرار گرفته اند!«)لنین، ،۱۹۵۵ ص )۱۷۴ ۳۶۴جنگ تریاکنخستین جنگ تریاک )۱۸۴۰ ۱۸۴۲(جنگ اول تریاک میان انگلستان و چین رخداد.بریتانیا کشت خشخاش را در هند گسترشداده بود، از این رو تاجران انگلیسی تصمیمگرفتند تا در مقابل دریافت چای، تریاکو کتان صادراتی هند را در اختیار چینبگذارند.پس از مدتی، افزایش شدید اعتیاد به تریاکدر چین و در نتیجه افزایش واردات آن وکاهش ذخیره نقره آن کشور، مقامات چینی،واردات تریاک را ممنوع اعالم کردند.در ماه ژوئن ۱۸۴۰، نیروی دریایی انگلیسبا لشکرکشی به دهانه رود کانتون، نخستینجنگ تریاک را آغاز کرد.چین در این جنگ شکست خورد و مجبور بهامضای پیمان نانجینگ شد که بر طبق آن:۱هونگ کونگ به پادشاهی بریتانیا واگذارشد.۲پنج بندرگاه چین که انگلیسی ها در آن حقاقامت و تجارت داشتند، به روی بریتانیاگشوده شد.۳شهروندان بریتانیا که در چین به ارتکابجرم می پرداختند، باید در دادگاه هایانگلیسی محاکمه می شدند.۴نرخ عوارض کاالهای وارداتی و صادراتیمی بایست منصفانه باشد.۵با امضای پیمان نانجینگ، سایر کشورهامانند ایاالت متحده، روسیه و فرانسه نیزخواستار امتیازات مشابهی مانند بریتانیاشدند و در عرض چند سال قراردادهایمشابهی با چین بستند.۶در تاریخ نگاری چین، »تاریخ جدید« چینبا جنگ تریاک آغاز می شود.۷آنچه از یاد بشریت نمی رود عبارت استاز تحمیل تریاک به خلق چین بدلیل منافعاقتصادی استعماری.دومین جنگ تریاک )۱۸۵۶ ۱۸۶۰(در جنگ دوم تریاک، انگلستان و فرانسهبه بهانه های واهی )بازداشت ۱۲ قاچاقچیانگلیسی و اعدام مبلغین مذهبی فرانسوی(چین را مورد حمله قرار می دهند.پس از شکست چین، تجارت تریاک قانونیمی شود و مبلغین مذهبی حق تبلیغ و داشتنامالک و مستغالت کسب می کنند.از ویکی پیدیاجان استوارت میل لیبرال انگلیسی جنگتریاک را به مثابه جنگ مقدس صلیبی درراه آزادی مورد تجلیل و تکریم قرار میدهد:»ممنوع اعالم کردن تریاک، آزادی خریداررا بیشتر از آزادی مولد و فروشنده جریحهدار می سازد.«)جان استورات میل، ۱۹۷۲، ص ۱۵۱(لیبرال انگلیس جان استوارت میل به نامآزادی بر ضد »پلیس اخالق« که هر ازگاهی از سوی سندیکاها رهبری می شود،موضع می گیرد و آن را »پلیس روانی«می نامد و تالش های کارگران در جهتمحدودسازی مقاطعه کاری را بشدت محکوممی کند.)جان استوارت میل، ۱۹۷۲، ص ۱۴۴(بر کسی پوشیده نیست که آدام اسمیت سلطنتانتخاباتی را به سبب برسمیت شناسی قدرتبی حد و مرز برای اشرافیت فئودالی محکوممی کند.اکنون چه باید کرد؟آیا باید آدام اسمیت را نیز همراه با هگل ومارکس )و لنین( جزو دشمنان لیبرالیسم وجامعه باز )پوپر( تلقی کرد؟