صحنه معاصر - ویژه نامه هنر و سرمایه
صحنه معاصر ویژه نامه هنر و سرمایه الن وودز، مرداخای پیرگوت، جک الیور، روپرت اوشی ترجمه گروه تئاتر اگزیت - شیرین میرزانژاد بهار نود و هفت
صحنه معاصر
ویژه نامه هنر و سرمایه
الن وودز، مرداخای پیرگوت، جک الیور، روپرت اوشی
ترجمه گروه تئاتر اگزیت - شیرین میرزانژاد
بهار نود و هفت
- No tags were found...
You also want an ePaper? Increase the reach of your titles
YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گر<strong>و</strong>ه تئاتر ا گزیت <strong>و</strong>یژه <strong>نامه</strong> هبرنبرر <strong>و</strong> <strong>سرمایه</strong><br />
بیایید لحللححظه ای درباره ی هبرنبرر پیش از جنگ جهابىنبىی ا<strong>و</strong>ل بیاندیشیم. گرایش غالب امبرپبررسی<strong>و</strong>نیسم<br />
ب<strong>و</strong>د که در فرانسه در دهه ی آخر قرن ١٩ مت<strong>و</strong>لد شده ب<strong>و</strong>د. من شخصاً امبرپبررسی<strong>و</strong>نیسم را د<strong>و</strong>ست<br />
دارم. ایده ی جهابىنبىی آس<strong>و</strong>ده <strong>و</strong> آرام را منتقل می کند، جهابىنبىی از گل ها <strong>و</strong> آفتاب <strong>و</strong> پیک نیک در<br />
علفزار. پس از جنگ جهابىنبىی ا<strong>و</strong>ل چگ<strong>و</strong>نه هبرنبررمندان می ت<strong>و</strong>انستند به چنبنیبنن جهابىنبىی بازگردند؟ چگ<strong>و</strong>نه<br />
می ت<strong>و</strong>انستند حبىتبىی [امکان] آن را در نظر بگبریبررند؟<br />
ا گر به نقاشی های ا<strong>و</strong>لیه ی پیکاس<strong>و</strong> نگاه کنید، به تص<strong>و</strong>یر درآمدن جهان مردم به حاشیه رانده<br />
شده ی فقبریبرر را می بینید که با کمالىللىی تکنیکی <strong>و</strong> درکی از ت<strong>و</strong>ده ها ابجنبججام شده است. یک نقاشی را در<br />
نظر دارم، از دخبرتبرری بندباز بر ر<strong>و</strong>ی یک ت<strong>و</strong>پ بزرگ. در پیش زمینه مرد عظیم الحللحجثه ی<br />
<strong>و</strong>رزشکاری با باز<strong>و</strong>ان ستبرببرر بر ر<strong>و</strong>ی یک بل<strong>و</strong>ک بزرگ نشسته است. دخبرتبرر به نظر می رسد که به<br />
بجنبجح<strong>و</strong>ی شنا<strong>و</strong>ر است، به نظر می رسد که بر جاذبه غلبه کرده است. در حالىللىی که اجزاء دیگر حس<br />
ت<strong>و</strong>ده ای سنگبنیبنن <strong>و</strong> نبریبرر<strong>و</strong>ی جاذبه را که به پایبنیبنن می کشد القاء می کنند.<br />
این <strong>و</strong>جه تکنیکی <strong>و</strong> تقریباً هندسی به تدرتحیتحج حیات خ<strong>و</strong>د را در پیش می گبریبررد <strong>و</strong> مکتبىببىی جدید<br />
می سازد. پیکر انسان به ص<strong>و</strong>ربىتبىی عادی که عادت کرده ابمیبمم آن را رئالیسم ت<strong>و</strong>صیف کنیم بمنبممایش<br />
داده بمنبممی ش<strong>و</strong>د. فرم انسابىنبىی از ز<strong>و</strong>ایای مجممجختلف نشان داده می ش<strong>و</strong>د، به بجنبجح<strong>و</strong>ی که در زندگی ر<strong>و</strong>زمره<br />
ممممممکن نب<strong>و</strong>د. ممممممکن است کسی بگ<strong>و</strong>ید که این هبرنبرر نیست. مردم این گ<strong>و</strong>نه نیستند؛ چط<strong>و</strong>ر می ش<strong>و</strong>د<br />
یک پا آبجنبججا باشد <strong>و</strong> یک دست اینجا <strong>و</strong> ص<strong>و</strong>رت ر<strong>و</strong> به هر د<strong>و</strong> طرف باشد؟<br />
هرچند، هدف هبرنبرر ‐همھهممانند فلسفه‐ تنها این نیست که چبریبرزها را همھهممان ط<strong>و</strong>ر که هستند ‐یا به نظر<br />
می رسند باشند‐ منتقل کند. <strong>و</strong>ظیفه ی <strong>و</strong>اقعی هر د<strong>و</strong>، هم هبرنبرر <strong>و</strong> هم فلسفه این است که به دنیای<br />
ما<strong>و</strong>رای ظاهر رس<strong>و</strong>خ کرده، نقاب را بدرد <strong>و</strong> <strong>و</strong>اقعیت <strong>و</strong> مردم را آنگ<strong>و</strong>نه که <strong>و</strong>اقعاً هستند نشان<br />
دهد.<br />
می دانید، این پیکاس<strong>و</strong> نب<strong>و</strong>د که شر<strong>و</strong>ع به تقسیم انسان به اجزاء تشکیل دهنده اش کرد. در<br />
د<strong>و</strong>ران ١٩١۴ تا ١٩١٨ میلی<strong>و</strong>ن ها انسان در پ<strong>و</strong>شش ی<strong>و</strong>نیفرم ت<strong>و</strong>سط تیغ <strong>و</strong> م<strong>و</strong>اد منفجره ی ق<strong>و</strong>ی به<br />
اجزاء تشکیل دهنده شان تکه تکه شدند. ا گر این هبرنبرر تکان دهنده است، بسیار کمبرتبرر از<br />
جامعه ی قرن ٢٠ <strong>و</strong> ٢١ تکان دهنده است.<br />
یک نقاشی مشخص از پیکاس<strong>و</strong> را در نظر دارم که نامش «پرتره ی یک بان<strong>و</strong>» است. لطفاً ت<strong>و</strong>جه<br />
داشته باشید، نه پرتره ی یک زن، بلکه پرتره ی یک بان<strong>و</strong>. تص<strong>و</strong>یر پیکر زبىنبىی است که اعضاء جنسی<br />
ا<strong>و</strong> به شدت اغراق شده اند، پستان ها <strong>و</strong> مابقی، <strong>و</strong> ا گر نگاه کنید، این پیکر دست ندارد. چرا این<br />
!72