صحنه معاصر بهار ۹۶
مجله تخصصی تئاتر - گروه تئاتر اگزیت
مجله تخصصی تئاتر - گروه تئاتر اگزیت
- No tags were found...
You also want an ePaper? Increase the reach of your titles
YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گروه تئاتر ا گزیت بهببههار ٩۶<br />
تناقض هیچگاه از مبرنبرزل دور بمنبممیشود. این کارگردان هفتادساله بجتبججسم زندهی همھهممان نوع از خلاقیت چک است که در<br />
اواخر دههی ١٩۶٠ در دوران بهببههار پرا گ در مدت کوتاهی شکوفا شد. او قهرمابىنبىی ملی و گنجینهای جهابىنبىی است. اما در<br />
پنج دقیقهی اول دیدار به من میگوید که تنبل، مغرور و بىببىیاستعداد است و در مجممججموع لیاقت شهرت و اعتبارش را<br />
ندارد. میگوید: «من جرات ندارم. هیچوقت حس بمنبممیکردم که باید فیلم بسازم. این کار را از سر وظیفهی شغلی<br />
ابجنبججام میدادم نه دیدگاه هبرنبرری. بمتبممام فیلمهابىیبىی که ساختم، هیچ کدام پروژههای خودم نبودند، بلکه کسی دیگر از<br />
من خواسته بود آبهنبهها را بسازم. همھهممیشه هم شک داشتم که میتوابمنبمم فیلمهای خو بىببىی بسازم یا نه. هنوز هم شک دارم.»<br />
او بسیار متواضع است. مبرنبرزل در سال ١٩۶٨ جایزهی اسکار بهببههبرتبررین فیلم خارجی را برای اولبنیبنن فیلمش «قطارهای بجتبجحت<br />
نظارت دقیق» دریافت کرد. او این فیلم را هنگامی ساخت که تنها ٢٨ سال داشت و در بمتبممام این ۴٠ سال پس از آن<br />
آنقدر کارهای با کیفیبىتبىی ساخته است که ثابت میکند اتفافىقفىی و از سر بجببجخت و اقبال نبوده است. در این دوران او از جوابىنبىی<br />
ژولیده و عینکی تبدیل به سیاستمداری جاافتاده با موهای خا کسبرتبرری و البته پرشیطنت شده است. اخبریبرراً در جلسهی<br />
گفتگو بىیبىی دربارهی سانسور در باربیکان [بزرگترین مرکز هبرنبررهای بمنبممایشی در اروپا] به پرسشی دربارهی استفادهاش از<br />
کمدی با پرتاب کردن بطری خالىللىی آب به سوی شرکتکنندهی مجممججار ایشتوان زابو پاسخ داد. (اشکالىللىی ندارد، با هم دوست<br />
هستند.) برای حفظ حقوق آخرین فیلمش «من به شاه انگلستان خدمت کردم»، در ملا عام به بهتبههیهکنندهاش اردنگی<br />
زد. بعداً به این موضوع میپرداز بمیبمم.<br />
شانس نقش مهمی در زندگی پرماجرای مبرنبرزل بازی کرده است، هم خوب و هم بد. دستکم به گفتهی خودش، مبرنبرزل<br />
تصادفاً وارد تارتحیتحخ سینما شده است. یک «چارلىللىیچاپلیبىنبىیِ» بىببىیگناه که به زیر دندههای چرخ تارتحیتحخ کشیده شده است.<br />
قهرمان فیلم جدیدش هم به همھهممبنیبنن سرنوشت دچار میشود. یک پیشخدمت ریزجثه و سربهزیر در دههی ١٩۴٠ در<br />
چکسلوا کی که بمتبممام هدف زندگیاش این است که میلیونر شود و صاحب یک هتل باشد. طی اپبریبرزودهابىیبىی کمیک، پرخرج<br />
و شلوغ پر از آبجببججو، غذا، پول، مردان موفق و زنان برهنه، به تدرتحیتحج به سوی این اهداف پیشرفت میکند و در همھهممبنیبنن مسبریبرر<br />
اصول و وفاداری را از دست میدهد. و البته در بهنبههایت سقوطی متناقض نبریبرز در انتظار اوست.<br />
مبرنبرزل به هیچ وجه شبیه این شخصیت نیست، اما احساس میشود که داستان زندگیاش فیلمی شبیه به همھهممبنیبنن درمیآید.<br />
مانند بمتبممام فیلمسازابىنبىی که پشت پردهی آهنبنیبنن بزرگ شدند، جای پای مزاجمحجممتها، پس زدنها و درگبریبرریها با مقامات<br />
کمونیست در او دیده میشود که در بمتبممام آبهنبهها به نظر میرسد مبرنبرزل جنبهی خنده دار یا دست کم متناقض آن را میبیند.<br />
به نظر میرسد که کلمهی «متناقض» را تقریباً در هر جای زندگینامهی مبرنبرزل میتوان وارد کرد. مثلاً او در اصل<br />
میخواست کارگردان تئاتر باشد، اما به خاطر «فقدان استعداد» در دانشگاه پرا گ پذیرفته نشد و در عوض به<br />
مدرسهی فیلم رفت. در سالهای بعد در دورابىنبىی که بمنبممیتوانست فیلم بسازد، به شکل گسبرتبررده در تئاتر مشغول بود.<br />
همھهممکارانش در مدرسهی فیلم پیشگامان آیندهی موج نوی چک بودند: یان بمنِبممِتس، یارومیل یِرِز و ورا چیتیلووا و بسیاری<br />
دیگر که از مبرنبرزل برای کارگردابىنبىی بجببجخشی از «مرواریدهای اعماق» اقتباسی از داستانهای کوتاه اثر نویسندهی پرآوازهی<br />
چک بهببههومیل هرابال کمک گرفتند. او میگوید:«من شا گرد برجستهای نبودم. من جوانترین آبهنبهها بودم. ساده بودم و<br />
جاهطلب نبودم.» با این حال این مبرنبرزل بود که اقتباسکنندهی اصلی آثار هرابال شد که اولبنیبنن آبهنبهها «قطارهای بجتبجحت نظارت<br />
دقیق» بود. بر اساس بجتبججربهی خود هرابال، در سالهای ١٩۴٠ اتفاق میافتد و داستان جستجوی یک کارآموز سادهی<br />
راهآهن را برای رهابىیبىی جنسی به تصویر میکشد که با مبارزهی گسبرتبرردهتر برای رهابىیبىی ملی از نازیها تلفیق میشود. با این<br />
که فیلم با عملی تراژیک و قهرمانانه (و متناقض) پایان مییابد، سیاست با یک کمدی ظریف و خا کی رو به جلو، عمدتاً<br />
در حاشیه قرار دارد. او میگوید:«کمدی خوب باید دربارهی مسائل جدی باشد. ا گر بجببجخواهید دربارهی مسائل جدی،<br />
خیلی جدی صحبت کنید، مضحک و مسخره میشوید.» ترکیب مبرنبرزل از رئالیسم هبرنبرری احساسی با سبک صرتحیتحح متاثر از<br />
موج نوی فرانسه مشخصاً بر فیلمسازان بریتانیابىیبىی مانند کن لوچ و پس از آن بیل فورسایت کارگردان «قهرمانان مجممجحلی»<br />
!25