صحنه معاصر بهار ۹۶
مجله تخصصی تئاتر - گروه تئاتر اگزیت
مجله تخصصی تئاتر - گروه تئاتر اگزیت
- No tags were found...
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گروه تئاتر ا گزیت بهببههار ٩۶<br />
کِی به عشقتان به تئاتر بىپبىی بردید؟<br />
لیتلوود: فقط عشق نبود. فراخوان بود. ماموریت بود. اسمسسممش را بگذارید علاقهی افراطی. در شانزده سالگی<br />
بورسیهی آ کادمی سلطنبىتبىی هبرنبررهای بمنبممایشی را دریافت کردم. آنقدر فقبریبرر بودم که در کلاسهای حرکت فقط با یک جفت<br />
جوراب بلند که به لباس زیرم دوخته بودم شرکت میکردم. هرچند که در آ کادمی هم چندان دوام نیاوردم و بعد<br />
از سه ماه متوجه شدم که این جامهای نیست که به تن من که از طبقه کارگر بودم دوخته باشند. اما خوشبختانه در<br />
اوایل دههی سی میلادی چپگراهای بسیاری در بىببىیبىببىیسی کار میکردند. استعداد صدای من شناخته شد و تصادفاً در<br />
بىببىیبىببىیسی کار پیدا کردم. پیش میآمد که بلیت قطار نداشتم و برای ضبط بمتبممام راه تا ببریبررمنگهام را پیاده میرفتم.<br />
با جری رافلز Raffles] [Gerry کی آشنا شدید؟<br />
لیتلوود: این مربوط به زمان آشناییم با اِوان مککال (جیمی میلر) بود که برای مدبىتبىی کوتاهی همھهممسرم بود. James]<br />
(١٩٨٩-١٩١۵) Miller Henry که با نام هُبرنبرری (Ewan MacColl مشهور است، خواننده، آهنگساز، بازیگر،<br />
بمنبممایشنامهنویس و شاعر کمونیست انگلیسی بود.] مککال به آلمللممان رفته بود و با تئاتر ا کسبرپبررسیونیسبىتبىی و برشت آشنا شده<br />
بود. ما با هم در منچسبرتبرر شروع به کار با گروهی بازیگر جوان کردبمیبمم تا مارکسیسم را از راه تئاتر به مردم نشان دهیم،<br />
اما نه مارکسیسم به عنوان یک ایدئولوژی متعصبانه. این تئاتری سرگرمکننده بود که مکانیسم سرکوب طبقابىتبىی را به<br />
بمنبممایش میگذاشت. جنگ در این کار مداخله کرد و مککال در کنار ا کبرثبرر اعضای مرد گروه رفتند تا بجببججنگند. در همھهممبنیبنن<br />
دوران جنگ بود که من عاشق جری رافلز شدم که از اعضای جدید گروه بود و ١٩ سال سن داشت و در واقع چند<br />
سال از من کوچکتر بود. او تا پایان عمر تبدیل به تکیهگاه گروه، و همھهممراه و همھهممدم من شد! بعد از جنگ، گروه دوباره<br />
گردهم آمد. مککال مینوشت، جری بازی میکرد، طراحی میکرد، مدیریت میکرد، رزرو جا برای گروه را دستوپا<br />
میکرد، اقامت را ترتیب میداد، کامیون را بار میزد، کامیون را میراند، بار را خالىللىی میکرد، وسایل نورپردازی را سَرِ<br />
هم میکرد... او واقعاً آچارفرانسهی تئاتر فقبریبرر و طبقهی کارگری ما بود. گروه به کارگاه بمنبممایش تغیبریبرر نام داده بود.<br />
خوشبختانه تلاشهای قابل توجه جری پاداشی در خور دریافت کرده است. مجممجحل ببریبرروبىنبىی مرکزمان در لندن به میدان<br />
!67