صحنه معاصر بهار ۹۶
مجله تخصصی تئاتر - گروه تئاتر اگزیت
مجله تخصصی تئاتر - گروه تئاتر اگزیت
- No tags were found...
You also want an ePaper? Increase the reach of your titles
YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گروه تئاتر ا گزیت بهببههار ٩۶<br />
باید روانشناسی بازیگر را در بمتبممام شرایط عیبىنبىی تاربجیبجخی و اجتماعیاش درک کنیم. بعد، ارتباط عادیِ شکل مشخصی از<br />
«بجتبججربه» با مجممجحتوای اجتماعی، که از طریق «بجتبججربه»ی بازیگر به بمتبمماشا گر بازتاب داده میشود، برابمیبممان روشن و قابل درک<br />
خواهد شد.<br />
نباید فراموش کرد که احساسات بازیگران از آن رو که هبرنبرر هستند از مرزهای شخصیتِ بازیگر فراتر میروند و بجببجخشی از<br />
دیالوگ احساسی میان بازیگر و مجممجخاطب میشوند. عواطف بازیگر چبریبرزی را بجتبججربه میکنند که پاولهللهھان (١٨٨۴-١٩۶٨) با<br />
تعببریبرری بجببججا، آن را «تغیبریبرر شکل مطلوب احساسات» مینامد. آبهنبهها فقط زمابىنبىی قابل درک میشوند که در چهارچوب سیستم<br />
گسبرتبرردهتر اجتماعی‐روانشناسیای که خود بجببجخشی از آن هستند قرار گرفته باشند. از این منظر، نباید شخصیت بازیگر<br />
در «بجتبججربه»ی <strong>صحنه</strong>ایاش را از بمتبممام فرمهای گونا گونش، مجممجحتوای عیبىنبىیای که در بر دارندهی تصویر <strong>صحنه</strong>ای است و<br />
ارتباط با این تصویر، و علاقهای که به این تصویر از نظر اجتماعی‐روانشناسی وجود دارد و نبریبرز عملکردی که در مورد<br />
یک «بجتبججربه»ی مشخص بازیگر دارد جدا کرد. میتوان گفت که بجتبججربهی بازیگری که تلاش میکند به یک ساختار<br />
مشخص روانشناسی و نوع زندگی بجببجخندد، از بازیگری که تلاش میکند بابت همھهممان تصاویر عذرخواهی کند، طبعاً متفاوت<br />
خواهد بود.<br />
در اینجا به لحللححظهی بسیار مهمی در روانشناسی نزدیک میشو بمیبمم. دشواری و غبریبررقابل توضیح بودبىنبىی که به نظر ما دلیل<br />
مجممججموعهای از سوءتفاهمها دربارهی مسئلهی مورد بجببجحث ماست. برای مثال، ا کبرثبرر کسابىنبىی که دربارهی سیستم<br />
استانیسلاوسکی نوشتهاند، این سیستم را در بجببجخش روانشناسیاش در ارتباطی تنگاتنگ با اهداف استایلیستیک<br />
(Stylistic) اولیهاش میبینند؛ به عبارت دیگر سیستم استانیسلاوسکی را با کار عملی تئاتریاش میشناسند.<br />
[استایلیستیک یکی از علوم زبانشناسی و از شاخههای زبانشناسی عمومی است که به نتیجهی عمل ارتباطی زبابىنبىی<br />
میپردازد.] درست است که بمتبممام کار عملی تئاتر بمنبممود عیبىنبىی یک سیستم است، اما بمتبممام مجممجحتوای سیستم را که میتواند<br />
بمنبممودهای بسیار دیگری هم داشته باشد در بر بمنبممیگبریبررد. کار عملی تئاتر بمنبممایندهی بمتبممام حوزههای یک سیستم نیست.<br />
واختانگوف بود که گامی به سوی جداسازی سیستم از بمنبممود عیبىنبىی آن برداشت. از لحللححاظ استایلیستیک، گرایشهای او<br />
بسیار متفاوت از ناتورالیسم اولیهی «تئاترِ هبرنبرر مسکو» بود. اما با این حال، آ گاه بود که سیستم او کارکردی از تکالیف<br />
جدید استایلیستیک از ایدههای اولیهی استانیسلاوسکی است.<br />
این موضوع با مثالىللىی از واختانگوف در اجرای «شاهزاده توراندخت» بجببجخو بىببىی دیده میشود. [م: «توراندخت» اپرای نابمتبممام<br />
جا کومو پوچیبىنبىی (١٨۵٨-١٩٢۴) بر اساس داستان توراندخت از هفت پیکرِ نظامی گنجوی است که فرانکو آلفونو آن را<br />
به پایان رساند و در سال ١٩٢۶ برای اولبنیبنن بار به روی <strong>صحنه</strong> رفت.] واختانگوف با این امید که بتواند نه تنها مجممجحتوای<br />
داستان را، بلکه ارتباط خودش با داستان را، و طعنه و نیشخند خود به مجممجحتوای تراژیک داستان را روی <strong>صحنه</strong> بازتاب<br />
دهد، مجممجحتوابىیبىی جدید از بمنبممایش را خلق میکند.<br />
بوریس زاخاوا (١٨٩۶-١٩٧۶) داستان جالبىببىی دربارهی به روی <strong>صحنه</strong> بردن این بمنبممایش تعریف میکند: «در بمتبممرینهای<br />
آغازین از روشی جالب استفاده کرد. او به بازیگران گفت که نقشهابىیبىی را که در بمنبممایشنامه نوشته شده است بازی نکنند،<br />
بلکه نقش بازیگران ایتالیابىیبىی را که این نقشها را بازی میکنند بازی کنند... مثلاً بازیگری که نقش آدلمللمما را دارد، آدلمللمما را<br />
بازی نکند، بلکه بازیگر ایتالیابىیبىی را که نقش آدلمللمما را دارد، بازی کند. او حول مجممجحور موضوع بداههپردازی میکرد، فرض<br />
میکرد که آن بازیگر همھهممسر سرپرست گروه بازیگران و معشوقه در ابتدای داستان است، که کفشهای ناجور به پا دارد،<br />
که کفشهایش برایش بزرگ هستند و وقبىتبىی راه میرود، پاشنهی کفشش مدام به پایش و به زمبنیبنن کوبیده میشود. بازیگر<br />
نقش زکلیما آدم بیعاری است که بمنبممیخواهد بازی کند و این را هم به هیچوجه از کسی پنهان بمنبممیکند (میخواهد<br />
بجببجخوابد). (واختانگوف و کارگاه هبرنبرریاش،١٩٣٠، صص ١۴٣-١۴۴)<br />
!80