صحنه معاصر بهار ۹۶

More documents

Recommendations

Info

صحنه معاصر گروه تئاتر ا گزیت ‏بهببههار ٩۶ جری رافلز تغیبریبرر نام داده است.‏ اما اینها ‏همھهممه بعداً‏ اتفاق افتاد.‏ در اوایل دههی چهل،‏ ما به شهرهای ‏سمشسممال سفر میکردبمیبمم و در سالنهای اجتماعات سرد شهرها برای ‏جمججممعیت هیجانزده اجرا میکردبمیبمم،‏ در مهمابجنبجخانههای تاریک و دلگبریبرر میخوابیدبمیبمم و دستوپا میزدبمیبمم تا با ‏بجتبججهبریبرزات ‏مجممجختصر و ضروری صحنه،‏ آثار کلاسیک و نوشتههای جدید را اجرا کنیم و زندگیمان را بگردانیم.‏ ما به تور اروپابىیبىی دعوت شدبمیبمم و هر سال به جاهابىیبىی میرفتیم که در آن شناخته شده بودبمیبمم:‏ چکسلوا کی،‏ آلمللممان و فرانسه،‏ و چپ و راست جایزه میبردبمیبمم.‏ ‏همھهممهی اینها ‏بجببجخشی از روح آن دوران بود،‏ آرمانگرابىیبىی سیاسی و دورهای که امروز از ببنیبنن رفته است.‏ فکر میکنید برشت بیش از ‏همھهممه روی کارتان تاثبریبررگذار بوده؟ لیتلوود:‏ هم بله و هم نه.‏ این که تئاتر ما به ‏بمتبممام معنا تئاتری ‏«فقر»‏ بود،‏ و بهجرأت میگو ‏بمیبمم در این زمینه بیست سال از یرژی گروتفسکی ‏[م:‏ مُبدع ‏«تئاتر فقر »] جلوتر بودم،‏ مانعی برای کارم نبود.‏ کسری بودجه صحنهپردازیِ‏ ما را تغیبریبرر شکل داد و تبدیل به استفادهی جدید و پیشرفتهای از نورپردازی شد و بازیگران مرکز توجه بر روی صحنه شدند.‏ من ایدههای هبرنبررمندان تئاتر اروپا استانیسلاوسکی،‏ برشت،‏ ا کسبرپبررسیونیستها را گرفتم و آبهنبهها را در قالب نظریههای خودم برای پرورش بازیگر قرار دادم.‏ من سبک ‏بمتبممرین حرکت رودولف لابان را در پیش گرفتم و دستیار او در انگلیس بعدها مر ‏بىببىی حرکت گروه ما شد و در این جایگاه بافىقفىی ماند.‏ من بداههپردازی را به آموزش و ‏بمتبممرینات وارد کردم.‏ ‏بمتبممام این نوآوریها امروز در تشکیلات تئاترها معمول است.‏ اما نکتهی قابل ملاحظهای در اینجا هست:‏ بازیگران من به ‏بمتبممرین روزانه ادامه میدادند.‏ حتا امروز هم هیچ گروه تئاتری در انگلستان نیست که از بازیگرانش !68
صحنه معاصر گروه تئاتر ا گزیت ‏بهببههار ٩۶ ‏بجببجخواهد دابمئبمماً‏ ‏بمتبممرین بکنند،‏ ‏بمتبممریبىنبىی که برای صیقل دادن و بالا نگه داشبنتبنن سطح مهارتهایشان است.‏ پول را به ‏همھهممبنیبنن راحبىتبىی ‏بمنبممیشود درآورد.‏ فکر میکنم پول ‏همھهممیشه مسئله بوده است؟ لیتلوود:‏ البته که بوده!‏ چطور میشود تئاتر یا هر چبریبرز دیگری را بدون کمبرتبررین بودجهای ساخت؟ من ‏همھهممیشه اسباب زجمحجممت تشکیلات حا کم حتا تشکیلات لیبرببررال بودم.‏ من زیادی چپ بودم،‏ زیادی ‏بجتبجحریکآمبریبرز بودم.‏ من واجد معیارهابىیبىی که ‏بجنُبجخبههای فرهنگی برای چهرهی هبرنبررمند چپگرای بعد از جنگ قرار داده بودند هم نبودم.‏ من مثل سربازها فحش میدادم و جواب منفی را به هیچوجه قبول ‏بمنبممیکردم.‏ من قوانبنیبنن را زیر پا میگذاشتم تا کارها به ابجنبججام برسد.‏ من به تئاتر برای مردم معتقد بودم و هستم،‏ و نه تئاتر سنبىتبىی انسانگرای لیبرببررال آبکی قرن ١٩، که در آن طبقهی کارگر ‏جمججممع میشوند تا برای ‏بهببههبود وضعیت خودشان هبرنبرر را بشناسند و ‏بجتبجحسبنیبنن کنند.‏ این به نظرم ‏بجتبجحقبریبررآمبریبرز است و انکار ارزشهای اصیل طبقهی کارگر،‏ و بر روی سیستم سرکوب سرپوش میگذارد.‏ فکر میکنید شورای هبرنبرر حاضر میشد به من یک پول سیاه بدهد؟ آبهنبهها هنوز هم تغیبریبرر نکردهاند!‏ بگذارید چبریبرزی به ‏سمشسمما بگو ‏بمیبمم:‏ من در آن دوران با جورج یوجینیو بازیگر جوان و بااستعداد یونابىنبىی‐قبرببررسی کار میکردم.‏ پنجاه سال پیش«تئاترو تکنیس Theatro] [Technis « را در لندن پایهگذاری کرد و هنوز هم در وضعیبىتبىی است که من در آن دوران داشتم.‏ شورای هبرنبرر بریتانیا او را،‏ کارش و دستاوردهایش را نادیده میگبریبررد...‏ ۵٠ سال زجمحجممت و تلاش!‏ چه ننگی برای سیستم!‏ اما من جورج را ‏بجتبجحسبنیبنن میکنم و ‏بهببههبرتبررینها را برایش آرزو دارم.‏ پس از این ‏همھهممه سال تورِ‏ اجرا،‏ چه زمابىنبىی تغیبریبرر رخ داد؟ لیتلوود:‏ در اواخر دههی پنجاه بود.‏ بعد از سالها رفبنتبنن در جادهها،‏ بالاخره یک جای ثابت میخواستیم و جری یک ساختمان نیمهمجممجخروبهی ویکتوریابىیبىی را در حاشیهی شرفىقفىی لندن پیدا کرد.‏ ما بهطور غبریبررقانوبىنبىی به آبجنبججا نقل مکان کردبمیبمم و شبها در خود ساختمان میخوابیدبمیبمم.‏ شروع کردبمیبمم با دستهای خودمان ساختمان را بازسازی کردن تا تبدیل به جابىیبىی قابل استفاده شود.‏ منطقهی اطراف ساختمان ‏بجببجخشی از برنامهی توسعهی شهری بود و با خا ک یکسان شده بود.‏ البته برنامهریزان شهری از صمیم قلب میخواستند تئاتر را هم ‏بجتبجخریب کنند.‏ اما این ما،‏ یعبىنبىی گروه تئاتر بودبمیبمم که عملاً‏ جلوی بولدوزرها ایستادبمیبمم.‏ ما ساختمان را به عنوان اثری تاربجیبجخی ثبت کردبمیبمم و تئاترمان ‏بجنبججات پیدا کرد.‏ هنوز هم ‏همھهممابجنبججاست و کارهای خو ‏بىببىی هم آبجنبججا اجرا میشود.‏ خیلی چبریبرزها از آن زمان شروع به تغیبریبرر کرد؟ لیتلوود:‏ ما ‏بمنبممایشهای زیادی تولید کردبمیبمم که نویسندگان بسیاری از آبهنبهها هنوز هم ناشناساند.‏ یکی از این ‏بمنبممایشها ‏«طعم عسل»‏ اثر شیلا دلابىنبىی Delanney] [Shelagh بود.‏ ‏بمنبممایشی که ‏مجممجحتوایش به خاطر شیوهی برخورد با مسائل اجتماعی برای اوایل دههی ١٩۶٠ آنقدر ‏بجتبجحریکآمبریبرز بود که هیچ گروه شناختهشدهای حاضر به اجرایش نبود.‏ موفقیتیش باعث شد از روی آن فیلمی ساخته شود ‏(طعم عسل،‏ توبىنبىی ربجیبجچاردسون،‏ ١٩۶١) که یکی از آثار ‏بمنبممونهی دههی ١٩۶٠ است.‏ من ‏«مرد عجیب و غریب و گروگان»‏ را نبریبرز به روی صحنه بردم.‏ بعد هم البته ‏«وای!‏ چه جنگ دلپذیری!».‏ ‏«وای!‏ چه جنگ دلپذیری!»‏ در سال ١٩۶٣ به دنیا آمد:‏ بر اساس ‏«الاغها»‏ اثر آلن کلارک[‏Clarck [Alan تاربجیبجخدان،‏ با صحنههابىیبىی اقتباس شده از ‏«شْوِیک،‏ سرباز خوب»‏ اثر یاروسلاو هاشِک Hašek] [Jaroslav طبرنبرزپرداز چک.‏ کاری از آنسامبل خودمان بود،‏ بدون حضور چهره و ستاره به آن معنا،‏ اما اعضای ثابت کارگاهها مانند برایان مورفىففىی،‏ ویکتور اسپینبىتبىی و گلبنیبنن ادواردز چندین نقش را بازی میگردند.‏ ‏همھهممبنیبنن بداههپردازی بود که برابمیبمم مشکلابىتبىی با مقامات به وجود آورد.‏ سانسور در بریتانیا تا سال ١٩۶٨ لغو نشده بود.‏ مبنتبننها باید بررسی میشد و مهر تایید رسمسسممی دریافت میکرد.‏ بازرسان به دیدن اجراها میآمدند تا اطمینان حاصل کنند که مبنتبنن تایید شده کلمه به کلمه اجرا !69
Page 1 and 2:
صحنه معاصر ‏بهببهه
Page 3 and 4:
صحنه معاصر گروه تئ
Page 5 and 6:
Page 7 and 8:
Page 9 and 10:
Page 11 and 12:
Page 13 and 14:
Page 15 and 16:
Page 17 and 18: صحنه معاصر گروه تئ
Page 67: صحنه معاصر گروه تئ
Page 119 and 120:
Page 121 and 122:
Page 123 and 124:
Page 125 and 126:
Page 127 and 128:
Page 129 and 130:
Page 131 and 132:
Page 133 and 134:
Page 135 and 136:
Page 137 and 138:
Page 139 and 140:
Page 141 and 142:
Page 143 and 144:
Page 145 and 146:
Page 147 and 148:
Page 149 and 150:
Page 151 and 152:
Page 153 and 154:
Page 155 and 156:
show all

صحنه معاصر بهار ۹۶

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

Delete template?

Save as template?