25.03.2017 Views

صحنه معاصر بهار ۹۶

مجله تخصصی تئاتر - گروه تئاتر اگزیت

مجله تخصصی تئاتر - گروه تئاتر اگزیت

SHOW MORE
SHOW LESS
  • No tags were found...

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گروه تئاتر ا گزیت ‏بهببههار ٩۶<br />

از سوی دیگر بررسیهای سایکوتکنیکال ‏بمتبممام مشخصهها و منحصربهفرد بودن روانشناسی بازیگر را نادیده میگبریبررند و<br />

در کار خلاقهی بازیگر تنها ترکیب ویژهای از کیفیّات ذهبىنبىی بازیگر را میبینند که طبعاً‏ در هر حرفهای با مبریبرزابىنبىی متفاوت<br />

وجود دارد.‏ در بررسی سایکوتکنیکال فراموش میشود که عمل بازیگر به خودیِ‏ خود نتیجهی کار منحصربهفرد و<br />

خلاقانهی وضعیّتِ‏ روانشناخبىتبىی است و پژوهشگرانِ‏ این عرصه با عدم ‏بجتبجحلیل این وضعیِتِ‏ خاص در ‏بمتبممام طیفهای<br />

طبیعت روانشناسیِ‏ بازیگران،‏ مسئلهی کار خلاقهی بازیگر را بهطورِ‏ کاملاً‏ کلی حل میکنند،‏ اما در ‏همھهممان حال با<br />

آزمونهای پیشپاافتادهی روانشناسی هیچ توجهی به بازیگر و روانشناسیِ‏ ‏بىببىینظبریبرر او ندارند.‏<br />

مشخّصهی اصلی رویکرد جدید به روانشناسی در کار خلاقهی بازیگر پیش از ‏همھهممه،‏ تلاش برای غلبه بر ‏بجتبججربهمجممجحوریِ‏ دو<br />

نظریهی پیشبنیبنن،‏ و نبریبرز درک روانشناسی بازیگر و کیفیّات منحصربهفردِ‏ او،‏ با استفاده از الگوهای عمومیتر روانشناسی<br />

است.‏ جنبهی عملی و ‏بجتبججر ‏بىببىی مسئله ‏همھهممزمان ویژگیای کاملاً‏ متفاوبىتبىی دارد:‏ از حالتِ‏ ذهبىنبىی به حالتِ‏ عیبىنبىی بدل میشود.‏<br />

ا گر پیش از این گواهی یک بازیگر یا یک دورهی تاربجیبجخی ‏همھهممواره به عنوان مطلبىببىی عنوان شده از سوی دیدگاه ابدی و<br />

تغیبریبررناپذیرِ‏ ماهیت تئاتر شناخته میشد،‏ ا کنون ‏مجممجحققان با یک دادهی مشخص به عنوان دادهی تاربجیبجخیِ‏ پایانیافته که<br />

میبایست از ‏همھهممه مهمتر در شرایط پیچیدهی تاربجیبجخی خودش درک شود،‏ برخورد میکنند.‏ روانشناسی بازیگر به عنوان<br />

مسئلهی روانشناسی عیبىنبىی فرمولبندی شده است و دیدگاههای آشبىتبىیناپذیر متعدد منطقِ‏ صوری و تضادهای انبرتبرزاعی<br />

‏(ذهبىنبىی)‏ سیستمهای گونا گون ‏(که عیناً‏ به وسیلهی دادههای ‏بجتبججر ‏بىببىی تقویت میشوند)‏ به عنوان تضادهای عیبىنبىی زنده و<br />

تاربجیبجخی اشکال ‏مجممجختلف کار خلاقهی بازیگر توجیه میشوند،‏ تضادهابىیبىی که دوره به دوره و تئاتر به تئاتر متفاوت است.‏<br />

برای مثال،‏ تناقض بازیگر از نظرِ‏ دیدِرو دربرگبریبررندهی این نکته بود که بازیگر ‏بجتبجحریکات و عواطف قدربمتبممندِ‏ قلبىببىیِ‏ خود را بر<br />

<strong>صحنه</strong> به ‏بمنبممایش میگذارد،‏ و ‏بمتبمماشا گران را به اوج هیجان و احساس میرساند،‏ اما خود عاری از حتا ذرهای از این<br />

احساساتِ‏ هیجانانگبریبرز است و بیننده را شگفتزده میکند.‏ فرمولبندی مطلق دیدرو به این شرح است:‏<br />

آیا بازیگر باید آبجنبجچه را که به ‏بمنبممایش میگذارد ‏بجتبججربه کند؟ یا بازیگری او ‏«میمونبازی»‏ پیشرفته و تقلیدی از یک الگوی<br />

ایدهآل است؟ مسئلهی حالات دروبىنبىی بازیگر در حبنیبنن یک ‏بمنبممایش <strong>صحنه</strong>ای،‏ گره اصلی ‏بمتبممام مسئله است.‏ آیا بازیگر باید<br />

نقش را ‏بجتبججربه کند،‏ یا نه؟<br />

در مورد این موضوع ‏بجببجحثهای جدیای شده است،‏ اما خود فرمولبندی این مسئله نشان میدهد که تنها یک پاسخ<br />

دارد.‏ بعلاوه،‏ با مقایسهی کار دو بازیگر،‏ دیدرو متوجه شد که آبهنبهها ‏بمنبممایندهی دو سیستم متفاوت بازیگریاند و با وجود<br />

تضاد در وجهی مشخص،‏ هر دو به یک اندازه ‏ممممممکن بودند.‏<br />

در فرمولبندی جدید سوال مورد ‏بجببجحث ما،‏ تناقض و تضاد موجود در آن،‏ راه حل را در رویکرد تاربجیبجخی به روانشناسی<br />

بازیگر مییابند.‏<br />

دیدرو به زیبابىیبىی این موضوع را بیان کرده است:‏<br />

‏«اولاً،‏ بازیگر با گفبنتبننِ‏ ‏"زایرا،‏ داری گریه میکبىنبىی؟"‏ یا ‏"همھهممبنیبننجا میمابىنبىی،‏ دخبرتبررم؟"‏ صدای خودش را برای مدبىتبىی طولابىنبىی<br />

میشنود و زمابىنبىی که روی ‏سمشسمما تأثبریبرر میگذارد باز صدای خود را میشنود.‏ اما آنطور که فکر میکنید ‏بمتبممام استعداد او در<br />

احساسات نیست،‏ بلکه در انتقال ماهرانهی نشانههای ببریبرروبىنبىی و فریب دادنِ‏ ‏سمشسمماست.‏ اشک ربجیبجخبنتبنن و سوگواری کردنش<br />

بوضوح در گوشهایش ‏بمنبممایان میشود،‏ نشانههای ناامیدی در حافظهاش حک شده است و در آغاز آبهنبهها را جلوی آینه<br />

آموخته است.‏ او کاملاً‏ و دقیقاً‏ میداند که در چه ‏لحللححظهای دستمالش را از جیب در بیاورد و چه زمابىنبىی اشکش سرازیر<br />

بشود.‏ از آبهنبهها انتظار داشته باشید که هنگام ادای یک کلمه یا یک هجا این کار را ابجنبججام دهند،‏ نه زودتر و نه دیرتر.‏<br />

صدای لرزان،‏ کلمات درهم،‏ صدای فروخورده یا خفه،‏ تَنِ‏ لرزان،‏ زانوان خم شده،‏ غش و ضعف،‏ فوران نا گهابىنبىی<br />

احساسات،‏ ‏بمتبممامی اینها تقلیدی خالص،‏ درسی از پیش حفظ شده،‏ شکلکی بااحساس و ‏"میمونبازی"ای باشکوه<br />

است.»‏ ‏(تناقض بازیگر،‏ دیدرو،‏ ١٩٣۶، صص ۵٧۶-۵٧٧)<br />

!77

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!