صحنه معاصر بهار ۹۶
مجله تخصصی تئاتر - گروه تئاتر اگزیت
مجله تخصصی تئاتر - گروه تئاتر اگزیت
- No tags were found...
You also want an ePaper? Increase the reach of your titles
YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.
<strong>صحنه</strong> <strong>معاصر</strong> گروه تئاتر ا گزیت بهببههار ٩۶<br />
همھهممانگونه که دیدرو میگوید، بمتبممام احساسات بازیگر و حالات ببریبرروبىنبىیاش، که به عنوان مولفه وارد سیستم بیانش میکند،<br />
مشمول هیچ قانون پیوستگی و وحدبىتبىی نیستند و هر بار به شیوهای خاص انتخاب میشوند و در همھهمماهنگی با هم قرار<br />
میگبریبررند.<br />
اساساً در تناقض دیدرو دو موضوع، که بسیار به هم نزدیک هستند اما هرگز با هم ادغام نشدهاند، در کنار هم قرار<br />
گرفتهاند. دیدرو در ابتدا فراشخصیترین و ایدهآلترین شخصیت احساسیای را که بازیگر بر <strong>صحنه</strong> بازتاب میدهد در<br />
نظر دارد. اینها احساسات و حرکات ایدهالشدهی روح هستند. احساسات طبیعی و زندهی این یا آن بازیگر نیستند. با<br />
نبریبرروی خلاقهی یک انسان ساخته شدهاند، تا حدی که باید آبهنبهها را به عنوان آثار ساختگی در نظر گرفت. مانند یک<br />
رمان، یک قطعه موسیقی، یا یک مجممججسمه. به همھهممبنیبنن علت هم در مجممجحتوا با عواطف مشابه واقعی خود بازیگر متفاوت هستند.<br />
دیدرو میگوید:<br />
«یک گلادیاتور در عصر باستان همھهممانند یک بازیگر بود و یک بازیگر ممممممتازِ امروزی مانند یک گلادیاتور عصر باستان<br />
است. آبهنبهها مانند مردم عادی در بسبرتبررشان بمنبممیمبریبررند. آبهنبهها باید در مقابل چشمان ما مرگی متفاوت را به تصویر بکشند تا<br />
موجبات رضایت خاطر ما را فراهم کنند و بیننده احساس کند که حقیقتِ عریان و بىببىیپبریبررایهی حرکت، سطحی و در تضاد<br />
با شاعرانگی کل داستان است.» (همھهممان، ص ۵٨١)<br />
نه تنها در مجممجحتوا، بلکه در وجه ظاهری و ببریبرروبىنبىی، و ارتباطهابىیبىی که مسبریبررشان را معبنیبنن میکند هم احساسات بازیگر از<br />
احساسات واقعی و زندهی او جدا و متفاوت است. دیدرو میگوید:<br />
«میخواهم به عنوان مثال برایتان بگو بمیبمم که چگونه یک بازیگر و همھهممسرش که از یکدیگر متنفر بودند، <strong>صحنه</strong>ی<br />
مجممجحبتآمبریبرز و پرشور یک عاشق و معشوق را بر روی <strong>صحنه</strong> بازی کردند. هیچ دو بازیگری تا آن زمان در نقشهایشان<br />
آنطور قوی ظاهر نشده بودند و هرگز آنطور تشویق طولابىنبىی و پرشوری را در سوی بمتبمماشا گران و ارکسبرتبرر برنیانگیخته<br />
بودند. ما بارها این <strong>صحنه</strong> را با تشویقها و فریادهابىیبىی از سر شوق قطع کردهابمیبمم. این، <strong>صحنه</strong>ی سه، پردهی چهار از بمنبممایش<br />
«کینهی عاشق» Amoureux) (Le Dèpit اثر مولبریبرر است. (دیدرو، همھهممان، ص ۵٨۶)<br />
بعد از آن، دیدرو در ببنیبنن دیالوگِ دو بازیگر که آن را <strong>صحنه</strong>ای دوگانه مینامد، <strong>صحنه</strong>ی میان دو عاشق و <strong>صحنه</strong>ی زن و<br />
شوهر را پیش میکشد. <strong>صحنه</strong>ی ابراز عشق با دعوای خانوادگی در هم آمیخته میشود و دیدرو در این در<br />
همآمیختگی بهببههبرتبررین مدرک را برای مدعای خود مییابد. (همھهممان، صص ۵٨۶-۵٨٨)<br />
همھهممانطور که پیشتر گفته شد، دیدگاه دیدرو بر اساس دادهها است. این، نقطهی قوت و برجستگی غبریبررقابل رقابت او برای<br />
نظریهای علمی در آینده برای کار خلاقهی بازیگر به حساب میآید. اما از طرفىففىی دادههابىیبىی با خصوصیابىتبىی متضاد وجود<br />
دارند که به هیچوجه نظرِ دیدرو را تکذیب بمنبممیکنند. این دادهها متشکل از این واقعیات هستند که هنوز یک سیستم<br />
بمنبممایشی و یک ماهیت «بجتبججربه»ی هبرنبرری دیگر بازیگر بر روی <strong>صحنه</strong> وجود دارد. بهببههبرتبررین مثال برای این سیستم، مکتب<br />
بمنبممایشی استانیسلاوسکی است.<br />
این تضاد که بمنبممیتواند با وجود فرمولبندی متافبریبرزیک مسئله، با روانشناسی انبرتبرزاعی حل شود، ممممممکن است با رویکرد<br />
دیالکتیک حل شود.<br />
پیشتر گفته شد که شیوهی جدید، مسئلهی روانشناسی بازیگر را به عنوان مسئلهی روانشناسی عیبىنبىی مطرح میکند.<br />
این قوانبنیبنن ابدی و غبریبررقابلتغیبریبررِ ماهیتِ «بجتبججربه»ی بازیگر بر روی <strong>صحنه</strong> نیست که مسبریبرر مجممجحقق را تعیبنیبنن میکند، بلکه<br />
قواعد تاربجیبجخی اشکال گونا گون و سیستمهای تئاتری است که این کار را به عهده دارد. به همھهممبنیبنن دلیل، در موارد رد<br />
تناقض دیدرو، که در روانشناسان بسیاری میبینیم، همھهممچنان تلاش برای حل مسئله در وجه مطلق آن، بدون توجه به<br />
شکل عیبىنبىی و تاربجیبجخی تئاتری که روانشناسی آن را بررسی میکنیم، وجود دارد. بعلاوه، پیششرطِ اساسی هر بجتبجحقیق با<br />
رویکرد تاربجیبجخی در این حوزه، این است که روانشناسی بازیگر، ایدئولوژی اجتماعی دوران خود را بیان میکند، و این<br />
!78