12.07.2015 Views

. تمامی حقوق مادی و معنوی این اثر متعلق به مترجم بوده و هر گونه کپی بردا

. تمامی حقوق مادی و معنوی این اثر متعلق به مترجم بوده و هر گونه کپی بردا

. تمامی حقوق مادی و معنوی این اثر متعلق به مترجم بوده و هر گونه کپی بردا

SHOW MORE
SHOW LESS
  • No tags were found...

Create successful ePaper yourself

Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.

‏"بیشتر شبیه صدای گرگ بود"‏به سرعت گفت:‏‏"به هر حال بهتره بریم"‏من شروع به جمع کردن و چپاندن همه چیز درون کوله کردم اما او دستم را گرفت و گفت:‏‏"برای اون کار وقت نداریم"‏باد دوباره صدای زوزه را به گوش ما رساند.‏ صدا داشت نزدیکاشنا خطاب به ما گفت:‏تر می شد.‏ ما پشت مقبره ای مخفی شدیم.‏ یک صدای‏"اگه شما اومدین تا یه روح ببینین،‏ من می تونم بهتون اطمینان بدم تنها روحی که امشب می بینین روح خودتونه"‏مردی با چراق قوه به دنبال سگی بود.‏ او جیم پیر بود.‏ سرایدار و سگ دانمارکی بزرگش.‏ او من را در اینجا میشناخت،‏ مجبور بودم برای سالها به عنوان رشوه برای برای سگش بیسکوییت بیاورم تا او درباره من چیزی به والدینمنگوید.‏ ما دزدانه به بیرون نگاهی انداختیم و می توانستیم ببینیم که سگ دارد اب میوه افتاده بر روی علفها را می لیسد.‏جیم پیر گفت:‏‏\"اونو بده به من لوک"‏و بطری اب میوه را برداشت و جرعه ای بزرگ از ان خورد.‏ الکساندر نجوا کنان گفت:‏‏"حاال"‏او محکم دست من را گرفت و ما به سرعت دویدیم و از باالی حصاررد شدیم.‏ فکر نمی کنم حتی روح واقعی و روحگرگ بتواند من را بیشتر از جیم پیر و سگ قدیمی اش بترساند.‏ بعد از اینکه نفسمان جا امد الکساندر با لبخندی گفت:‏‏"فکر کنم بهتر بود می بردمت تا یه فیلم ببینی.‏ باهات تا خونتون میام"‏من درخواست کردم:‏‏"می تونم بیام خونه تو؟میخوام اتاق تو رو ببینم"‏‏"نمی تونی اتاق منو ببینی"‏‏"هنوز وقت داریم"‏‏"امکان نداره"‏‏"نگرانی ای در صدایش بود که من قبال هرگز انرا نشنیده بودم.‏‏"چی تو اتاقته الکساندر؟"‏او به من خیره شد و پرسید:‏114 تمامی حقوق مادی و معنوی این اثر متعلق به مترجم بوده و هر گونه کپی برداری و انتشار از ان به هر نحو منوط به اجازه مترجم می باشد .

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!