12.07.2015 Views

. تمامی حقوق مادی و معنوی این اثر متعلق به مترجم بوده و هر گونه کپی بردا

. تمامی حقوق مادی و معنوی این اثر متعلق به مترجم بوده و هر گونه کپی بردا

. تمامی حقوق مادی و معنوی این اثر متعلق به مترجم بوده و هر گونه کپی بردا

SHOW MORE
SHOW LESS
  • No tags were found...

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

‏"اما اگه تو...‏ میدونی،‏ اگه تو واقعا....‏ این ممکنه دردناک باشه"‏‏"بکی،‏ ما تموم روزو وقت نداریم"‏عینک افتابیم را برداشتم.‏ بکی در حالی که اینه جیبی را نگه می داشت گفت:‏‏"حاضری؟"‏‏"حاضرم"‏او اینه جیبیرا باز کرد و انرا به دماغ من فشرد‏"اخ"‏‏"اوه،‏ نه"‏نباید با اون منو بزنی ، بدش به من"‏من انرا با دستانی لرزان از او گرفتم و به سختی به ان نگاه کردم.‏ هیچ چیز...‏ یا در حقیقت همه چیز.‏ من هنوز انعکاسداشتم.‏ در حالی که آینه را کنار می گزاشتم دستور دادم:‏‏"سیر رو امتحان کن"‏بکی یک حبه سیر را از درون کاسه جدا کرد و گفت:‏‏"حاال؟"‏‏"حاال"‏می توانستم هم زمای بوی سیر را حس کنم.‏ او حبه سیر را زیر دماغ من گرفت.‏ من نفس عمیقی کشیدم و به سرعت بهسرفه افتادم.‏‏"حالت خوبه؟"‏‏"پسر اون بد جوری قویه،‏ مزخرؾ بود،‏ بزارش کنار"‏‏"تازه است.‏ برای همینم اینطوریه"‏‏"بزارش کنار"‏‏"از بوش خوشم میاد،‏ سینوس هامو تمیز می کنه"‏‏"خوب این نباید باعث می شد دماؼم بگیره ، باید حالمو به هم می زد"‏‏"ما هنوز یه شانس دیگه داریم"‏او پارچه چرمی را باز کرد:‏111 تمامی حقوق مادی و معنوی این اثر متعلق به مترجم بوده و هر گونه کپی برداری و انتشار از ان به هر نحو منوط به اجازه مترجم می باشد .

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!