. ØªÙ Ø§Ù Û ØÙÙÙ Ù Ø§Ø¯Û Ù Ù Ø¹ÙÙÛ Ø§Û٠اثر ٠تعÙ٠ب٠٠ترج٠بÙد٠٠Ùر Ú¯ÙÙÙ Ú©Ù¾Û Ø¨Ø±Ø¯Ø§
. ØªÙ Ø§Ù Û ØÙÙÙ Ù Ø§Ø¯Û Ù Ù Ø¹ÙÙÛ Ø§Û٠اثر ٠تعÙ٠ب٠٠ترج٠بÙد٠٠Ùر Ú¯ÙÙÙ Ú©Ù¾Û Ø¨Ø±Ø¯Ø§
. ØªÙ Ø§Ù Û ØÙÙÙ Ù Ø§Ø¯Û Ù Ù Ø¹ÙÙÛ Ø§Û٠اثر ٠تعÙ٠ب٠٠ترج٠بÙد٠٠Ùر Ú¯ÙÙÙ Ú©Ù¾Û Ø¨Ø±Ø¯Ø§
- No tags were found...
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
"چی هست؟""من تمام ؼیبت هایی رو که درباره خوانواده داخل قصر کردن رو دارم""اوه، خون اشامها؟""تو می دونستی؟""همه شهر می دونن، بعضی ها به خاطر طرز لباس پوشیدنشون می گن، بعضی ها به خاطر عجیب بودنشون، اقایمیچل به پدرم می گفت اونها نباید ادم باشند که توی جورجیو ؼذای بدون سیر می خورن""اما اون میچله، ولی هنوز هم ممکنه من اونوبه خاطراتم اضافه کنم. هر ذره از اطالعات بسیار مهم. ""این دلیلیه که چرا ما داریم همو می بینیم؟""بکی تو به.... خون اشاما اعتقاد داری؟""نه""نه؟""نه!""فقط همین؟حتی نمی خوای دربارش فکر کنی؟"" تو می تونستی توی تلفن هم از من بپرسی، من خوردن دومین بشقاب ماکارونی با پنیرم رو ول کردم""این خیلی مهمه"" دیووونه شدی؟ میخوای که من خون اشامها رو باور کنم؟""خوب...""راون، تو اونها رو باور داری؟""من برای سالها اینو می خواستم. اما کی می دونه؟ من باور ندارم راک هادسون هم جنس باز باشه""راک هادسون کیه؟"من چشمانم را چرخاندم"مهم نیست، من ازت خواستم هم دیگه رو اینجا ببینیم تا به من توی ماموریتم کمک کنی. ببین، شایعه ها دروغ می گناما حقیقت نه و حقیقت درون قصره، هر یک شنبه خدمتکار نفرت انگیز برای خرید خوار و بار به فروش گاه ویکسیلیمی ره، من کاخ رو بر رسی کردم. به نظر نمی رسه که اونها سیستم امنیتی داشته باشن و اگه من کارتهامو درست روکنم، پسر وحشی در حال گوش دادن به اهنگ با صدای بلند خودش توی اتاق زیر شیروونی خواهد بود. اون هیچ وقتصدای منو نمیشنوه. "61 تمامی حقوق مادی و معنوی این اثر متعلق به مترجم بوده و هر گونه کپی برداری و انتشار از ان به هر نحو منوط به اجازه مترجم می باشد .