. ØªÙ Ø§Ù Û ØÙÙÙ Ù Ø§Ø¯Û Ù Ù Ø¹ÙÙÛ Ø§Û٠اثر ٠تعÙ٠ب٠٠ترج٠بÙد٠٠Ùر Ú¯ÙÙÙ Ú©Ù¾Û Ø¨Ø±Ø¯Ø§
. ØªÙ Ø§Ù Û ØÙÙÙ Ù Ø§Ø¯Û Ù Ù Ø¹ÙÙÛ Ø§Û٠اثر ٠تعÙ٠ب٠٠ترج٠بÙد٠٠Ùر Ú¯ÙÙÙ Ú©Ù¾Û Ø¨Ø±Ø¯Ø§
. ØªÙ Ø§Ù Û ØÙÙÙ Ù Ø§Ø¯Û Ù Ù Ø¹ÙÙÛ Ø§Û٠اثر ٠تعÙ٠ب٠٠ترج٠بÙد٠٠Ùر Ú¯ÙÙÙ Ú©Ù¾Û Ø¨Ø±Ø¯Ø§
- No tags were found...
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
یک بوسه حقیقی می خواستم .... یک بوسه خون اشام.. این مرا تؽییر داد. من تبدیل به شخصی شدم که پاهایش مثلرشته فرنگی شده ، ذهنش کش امده ، چشمانش گشاد شده بود و مثل مارشمالوا در حال پختن بود.تا زمانی که به خانه رسیدم هنوز هم می توانستم به طور کامل جای لبهای دوست داشتنی اش را بر روی گونه ام حسکنم. بدنم از شدت هیجان، ارزو مندی و احساس شوق شدیدی که قبال در مورد هیچ پسری حس نکرده بودم می لرزید. وجای گاز گرفتگی ای را که مربوط به او نبود را می خاراندم، تنها می توانستم امیدوار باشم که به یک پشه خون خوارتبدیل نشوم. زمانی که من به در رسیدم بیلی مشتاقانه توضی داد:"کجا بودی؟ پدر تمام قوانین کارت بازی رو برای بکی توضیح داد، اون درباره تاریخ زیگفرید و روی هم براش تعریؾکرده. اون از هتل بیرون اومده و رفته توی یه کاباره"من زمزمه کردم:"ممنونم"و به سرعت به سمت بکی رفتم و تلفن را از او گرفتم. پدرم شروع به حرؾ زدن کرد"بکی عاشق حرؾ زدنه، فکر نمی کردم اون انقدر عاشق وگاس باشه، دفعه بعد اونو با خودمونشما بچه ها تموم عصر رو داشتین فیلم خون اشامی تماشا می کردین"میاریم. اون بهم گفت که"اره""انتقام خون اشاتم برای بار پونزدهم؟""نه ، این یکی جدید بود، بهش می گفتن بوسه های خون اشام""خوب بود؟""من بهش نمره بیست میدم"فصل شانزدهم:مخلوط شکالت و وانیلبکی و من روز بعد بیرون نانویی و شیرینی پزی شرلی بستنی قیفی با طعم شکالتی و وانیلی می خوردیم. من گفتم:94 تمامی حقوق مادی و معنوی این اثر متعلق به مترجم بوده و هر گونه کپی برداری و انتشار از ان به هر نحو منوط به اجازه مترجم می باشد .