12.07.2015 Views

. تمامی حقوق مادی و معنوی این اثر متعلق به مترجم بوده و هر گونه کپی بردا

. تمامی حقوق مادی و معنوی این اثر متعلق به مترجم بوده و هر گونه کپی بردا

. تمامی حقوق مادی و معنوی این اثر متعلق به مترجم بوده و هر گونه کپی بردا

SHOW MORE
SHOW LESS
  • No tags were found...

You also want an ePaper? Increase the reach of your titles

YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.

‏"من تو رو به یه مبارزه تن به تن دعوت می کنم"‏او پرده ها را کنار زد و به خورشید اجازه داد تا من را کور کند"‏‏"تنهام بزار"‏" تو باید تمرین کنی"‏او یک تی شرت سفید رنگ و دامن تنیس را روی تخت خوابم پرتاب کرد‏"اینا مال مادرتن،‏ فکر نکنم چیز سفید رنگی توی کشو هات پیدا کنم.‏ حاال عجله کن تا نیم ساعت دیگه باید توی زمینبازی باشیم"‏‏"اما من یه ساله که بازی نکردم"‏‏"می دونم ، برای همینم دارم تو رو با خودم می برم،‏ می خوام امروز ازت ببرم"‏او این را گفت و درب را بست،‏ من از پشت درب بسته فریاد کشیدم:‏‏"فکر کن که بردی"‏‏"کلوب کشوری دالس ویل درست همانطوری بود که من انرا از سالها قبل به یاد داشتم.....‏ پر زرق و برق و خستهکننده.‏ فروشگاه تنیس مملو از دامن ها و جورابهای تنیس،‏ توپهای نئونی و راکتهای فوق العاده گران قیمت بود.‏ یکرستوران چهار ستاره هم انجا بود که پنج دالر بابت یک لیوان اب از شما می گرفت.‏ لباسهای سفید مادرم تقریبا اندازه امبود و به من می امد البته اگر از رژ لب سیاهم بگذریم،‏ اما پدرم با ان کنار امد.‏ فکر می کنم او از اینکه من به حالتعمودی در امده بودم خوشحال بود.‏ من به دنبال هر توپی که پدرم پرتاب می کرد می دویدم و طوری به ان ضربه میزدم که انگار صورت ترور میچل را روی ان می دیدم.‏ با تمام توانم به توپها ضربه می زدم و طبق معمول انها یا بهتور می خوردند و یا به صورت او برخورد می کردند.‏ بعد از اینکه نهار سفارش دادیم گفتم:‏" تو عمدا گزاشتی ببرم"‏" چطور ی عمدا گزاشتم ببری وقتی همه توپهاتو به تور می کوبونی؟ خیلی راحت دنبالشون میری و پرتشون می کنی"‏‏"فکر کنم این اخری ها توپ هام رو به جهت های ؼلط می زدم.‏ نباید می زاشتم ترور منو شکست بده،‏ نباید شایعه ها روباور می کردم.‏ دلم خیلی برای الکساندر تنگ شده"‏در زمان نهار پیش خدمت برای من ساالد سبزیجات و برای پدرم ماهی تن اورد.‏ من به گوجه فرنگی،‏ تخم مرغ ها وکاهو های رومانی خیره شدم‏"پدر،‏ فکر می کنی من هیچ وقت دوباره کسی مثل الکساندر رو مالقات می کنم؟"‏او در حالی که گازی به ساندویچش می زد پرسید:‏‏"خودت چی فکر می کنی؟"‏134 تمامی حقوق مادی و معنوی این اثر متعلق به مترجم بوده و هر گونه کپی برداری و انتشار از ان به هر نحو منوط به اجازه مترجم می باشد .

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!