. ØªÙ Ø§Ù Û ØÙÙÙ Ù Ø§Ø¯Û Ù Ù Ø¹ÙÙÛ Ø§Û٠اثر ٠تعÙ٠ب٠٠ترج٠بÙد٠٠Ùر Ú¯ÙÙÙ Ú©Ù¾Û Ø¨Ø±Ø¯Ø§
. ØªÙ Ø§Ù Û ØÙÙÙ Ù Ø§Ø¯Û Ù Ù Ø¹ÙÙÛ Ø§Û٠اثر ٠تعÙ٠ب٠٠ترج٠بÙد٠٠Ùر Ú¯ÙÙÙ Ú©Ù¾Û Ø¨Ø±Ø¯Ø§
. ØªÙ Ø§Ù Û ØÙÙÙ Ù Ø§Ø¯Û Ù Ù Ø¹ÙÙÛ Ø§Û٠اثر ٠تعÙ٠ب٠٠ترج٠بÙد٠٠Ùر Ú¯ÙÙÙ Ú©Ù¾Û Ø¨Ø±Ø¯Ø§
- No tags were found...
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
"اما من چی می دونم؟خواهرم، کیتی، قسم می خوره زمانی که بچه بودیم روح یه کشاورز پیر رو توی کشتزار ذرتدیده. و من با این پسره که یه چیز پرنده نقره ای رو توی اسمون دیده قرار گزاشتم و بهترین دوستم، آولین، قسم میخوره که طالع بینی کمکش کرده تا شوهر پیدا کنه، متخصص کایرو پراکتیک)درمان با ماساژ( من با گزاشتن اهنرباروی بدنهاشون مردم رو درمان می کنه. بعضی چیزهای خیالی برای بقیه واقعیت هستند"من تمام کلماتش را روی هوا می قاپیدم، او ادامه داد"پس من خون اشامها رو باور دارم؟نه، اما همبنطور باور ندارم که راک هادسون یه هم جنس بازه ؟پس من چی میدونم؟"او تبسمی خوش ایند و سفیدی زد. من هم زمانی که من از درب بیرون می رفتم خندیدم."راون؟""بله؟""تو به چی اعتقاد داری؟""من به.... فهمیدن اعتقاد دارم"فصل یازده:ماموریت غیر ممکنمن سر بکی که قبال بر روی تاب پارک نشسته بود فریاد کشیدم:"من توی یه ماموریت هستم"من به او گفته بودم که مرا در ساعت هفت بعد از ظهر ببیند"باورت نمی شه چه اتفاقی افتاده""تو یه تیکه دیگه از لباس زیرای ترور رو داری؟""کدوم ترور؟ نه ! این چیزی بیشتر از این دنیاست"59 تمامی حقوق مادی و معنوی این اثر متعلق به مترجم بوده و هر گونه کپی برداری و انتشار از ان به هر نحو منوط به اجازه مترجم می باشد .