. ØªÙ Ø§Ù Û ØÙÙÙ Ù Ø§Ø¯Û Ù Ù Ø¹ÙÙÛ Ø§Û٠اثر ٠تعÙ٠ب٠٠ترج٠بÙد٠٠Ùر Ú¯ÙÙÙ Ú©Ù¾Û Ø¨Ø±Ø¯Ø§
. ØªÙ Ø§Ù Û ØÙÙÙ Ù Ø§Ø¯Û Ù Ù Ø¹ÙÙÛ Ø§Û٠اثر ٠تعÙ٠ب٠٠ترج٠بÙد٠٠Ùر Ú¯ÙÙÙ Ú©Ù¾Û Ø¨Ø±Ø¯Ø§
. ØªÙ Ø§Ù Û ØÙÙÙ Ù Ø§Ø¯Û Ù Ù Ø¹ÙÙÛ Ø§Û٠اثر ٠تعÙ٠ب٠٠ترج٠بÙد٠٠Ùر Ú¯ÙÙÙ Ú©Ù¾Û Ø¨Ø±Ø¯Ø§
- No tags were found...
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
او دوباره جلو امد و این بار لبهای ما در همدیگر ذوب شدند و دست نیرومندش به ارامی چانهکه به ماشین رسیدیم او در حالی که مرا برای بار اخر می بوسید گفت:مرا نگه داشته بود. زمانی"تا موقعی که دوباره همدیگه رو ببینیم"من جایی که او گاز گرفته بود را لمس کردم، می دانستم که همین حاال هم شروع به تؽییر کرده بودم. اما می خواستم انرادر ایینه ببینم تا مطمئن شوم. روز بعد بکی و من بال فاصله بعد از مدرسه به پارک ایوانز رفتیم. ما کوله پشتی هایمان رادر تاریک ترین جای بخش تفریحی باز کردیم. دوربین عکاسی من، دفتر خاطراتم و اینه جیبی که جلویمان قرار داشت،باالخره بکی یک ظرؾ ته گود که در ان چند حبه سیر و یک صلیب که در پارچه ای چرمی قرار داشت را بر رویزمین گزاشت. پرسیدم:"حاضری تا جای گاز گرفتگی رو ببینی؟""وحشتناکه؟""این زخم عشقمه"من این را گفتم و با احتیاط شال سیاهی را را که در تمام طول روز پوشیده بودم را باز کردم. او با چشمانی گشاد شدهگفت:"واو! اون دهن بزرگی داره""با حال نیست؟""می تونم جای دندونها رو ببینم. چند تا خراشیدگی اما از پوستت رد نشده. درد نداره؟""اصال، شبیه به سوراخ کردن گوش میمونه.... اولش یکم درد داره و بعد درد به سرعت ناپدید میشه""وقتی که گوشتوهم سوراخ می کنی ؼش می کنی؟""زیادی هوش به خرج نده""و جای اون هم ناپدید میشه مگه نه؟""این چیزیه که ما اینجاییم تا ازش سر در بیاریم. دوربینو بردار"بکی از رو به رو و از طرفین از من عکس گرفت. در حالی که عکسها داشتند ظاهر می شدند دستگاه عکاسی فوری رابر روی زمین سیمانی گزشتیم. بکی به یکی اشاره کرد و گفت:"داری توشون ظاهر میشی""خیله خوب، حاال آینه""مطمئنی؟""اره"111 تمامی حقوق مادی و معنوی این اثر متعلق به مترجم بوده و هر گونه کپی برداری و انتشار از ان به هر نحو منوط به اجازه مترجم می باشد .