12.07.2015 Views

. تمامی حقوق مادی و معنوی این اثر متعلق به مترجم بوده و هر گونه کپی بردا

. تمامی حقوق مادی و معنوی این اثر متعلق به مترجم بوده و هر گونه کپی بردا

. تمامی حقوق مادی و معنوی این اثر متعلق به مترجم بوده و هر گونه کپی بردا

SHOW MORE
SHOW LESS
  • No tags were found...

Create successful ePaper yourself

Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.

کفشهای تنیس واقعا انتخوابهای خوبی برای امشب بودند.‏ من می توانستم بشنوم که ترور در حالی که داشت به دنبال منفرار می کرد فریاد می زد:‏‏"تو هیوال،‏ تو دست منو شکوندی"‏‏"من از میان دروازه باز گذشتم و به داخل کمروی منتظر پریدم و فریاد کشیدم:‏‏"منو ببر خونه،‏ حاال!"‏مت به مسافر ناخوانده اش خیره شد،‏ او فقط در سکوت به نشانه تکذیب مرا نگاه کرد:‏‏"همین االن منو ببر خونه یا اینکه من به پلیس میگم تو هم دست داشتی"‏او بی اختیار گفت:‏‏"کدوم پلیس؟ ترور ما رو تو چه دردسری انداخته؟"‏من می توانستم ترور خشمگین را ببینم که در حالی که شنلش در هوا به پرواز در امده بود به دنبال ما می دوید.‏ اوتقریبا به دروازه رسیده بود.‏ پسر وحشی از جایش تکان نخورده بود و هنوز هم داشت مستقیما به من نگاه می کرد.‏ من باتمام هوای درون ریه هایم فریاد زدم:‏‏"برو ، فقط این ماشین لعنتی رو راه بنداز"‏موتور روشن شد و ما تا زمانی که قصر و ساکنین ؼیر عادی اش از دید رسمان خارج نشدند با سرعت از انجادورشدیم.‏ من برگشتم و به عقب و به ترور دراکوال که به دنبال ما می دوید خیره شدم.‏ همان طوری که اهی از سر اسودگیمی کشیدم به مت گفتم:‏هالووین مبارک42 تمامی حقوق مادی و معنوی این اثر متعلق به مترجم بوده و هر گونه کپی برداری و انتشار از ان به هر نحو منوط به اجازه مترجم می باشد .

Hooray! Your file is uploaded and ready to be published.

Saved successfully!

Ooh no, something went wrong!