. ØªÙ Ø§Ù Û ØÙÙÙ Ù Ø§Ø¯Û Ù Ù Ø¹ÙÙÛ Ø§Û٠اثر ٠تعÙ٠ب٠٠ترج٠بÙد٠٠Ùر Ú¯ÙÙÙ Ú©Ù¾Û Ø¨Ø±Ø¯Ø§
. ØªÙ Ø§Ù Û ØÙÙÙ Ù Ø§Ø¯Û Ù Ù Ø¹ÙÙÛ Ø§Û٠اثر ٠تعÙ٠ب٠٠ترج٠بÙد٠٠Ùر Ú¯ÙÙÙ Ú©Ù¾Û Ø¨Ø±Ø¯Ø§
. ØªÙ Ø§Ù Û ØÙÙÙ Ù Ø§Ø¯Û Ù Ù Ø¹ÙÙÛ Ø§Û٠اثر ٠تعÙ٠ب٠٠ترج٠بÙد٠٠Ùر Ú¯ÙÙÙ Ú©Ù¾Û Ø¨Ø±Ø¯Ø§
- No tags were found...
You also want an ePaper? Increase the reach of your titles
YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.
"نمی خوام والدینت بگن که تو اومدی خونه ما و گازت گرفتن"دلم میخواست به تمام دنیا اعالم کنم که مرا گاز گرفته اند اما پشه همه چیز را خراب کرد. او مرا به داخل اشپزخانه بردو و کمی یخ بر روی جای زخم کوچکم گزاشت. من به دنگ دنگ اعالم ساعت، ساعت مدل پدربزرگی گوش دادم،نه..... دینگ.... ده..... دینگ.... یازده.....دینگ اوه لعنتی، دوازده، امکان نداشت.فریاد زدم:"من باید برم"او با نا امیدی پرسید:"به این زودی؟""هر لحظه ممکنه پدرم از وگاس زنگ بزنه و اگه من اونجا نباشم تا جواب بدم، برای باقی عمرم حبس می شم"اگه فقط می توانستم بمانم با الکساندر و در اتاق زیر شیروانی اش زندگی کنم و مرد خزنده می توانست هر روز صبحبرایم ؼذاهای کنت چاکوالیی سرو کند... در حالی که با سرعت به سمت تراک بکی می رفتم و کیؾ دستی ام را بهدنبال کلید می گشتم گفتم:" به خاطر گلها، شام و ستاره ها ممنونم.""از تو به خاطر اومدنت ممنونم"او با ان چشمان رویایی و خارق العاده و به نوعی تنهایش به من نگاه کرد. من می خواستم جفت وحشی خون اشاممهمین حاال من را ببوسد. من دهانش را روی گردنم و روحش را درون خودم می خواستم. او محتاطانه گفت:"راون؟""بله؟""دوست داری که من.....""خوب ؟خوب؟...""دوست داری که من .... دوباره دعوتت کنم یا دوباره دزدکی بر گردی؟"من منتظر ایستادم و پاسخ دادم"من دعوت شدن رو دوست دارم"اگر او حاال من را می بوسید ما برای ابدیت به هم مرتبط می شدیم."عالیه، پس بهت زنگ می زنم"او بوسه ای بر روی گونه ام زد. گونه؟ اما هنوز هم این بوسه ترم تر و رمانتیک تر از ان باری بود که جک پترسونمرا بیرون قصر بوسیده بود، و خیلی رمانتیک تر از زمانی که ترور من را به درخت فشار داده بود، همانقدر که من93 تمامی حقوق مادی و معنوی این اثر متعلق به مترجم بوده و هر گونه کپی برداری و انتشار از ان به هر نحو منوط به اجازه مترجم می باشد .