. ØªÙ Ø§Ù Û ØÙÙÙ Ù Ø§Ø¯Û Ù Ù Ø¹ÙÙÛ Ø§Û٠اثر ٠تعÙ٠ب٠٠ترج٠بÙد٠٠Ùر Ú¯ÙÙÙ Ú©Ù¾Û Ø¨Ø±Ø¯Ø§
. ØªÙ Ø§Ù Û ØÙÙÙ Ù Ø§Ø¯Û Ù Ù Ø¹ÙÙÛ Ø§Û٠اثر ٠تعÙ٠ب٠٠ترج٠بÙد٠٠Ùر Ú¯ÙÙÙ Ú©Ù¾Û Ø¨Ø±Ø¯Ø§
. ØªÙ Ø§Ù Û ØÙÙÙ Ù Ø§Ø¯Û Ù Ù Ø¹ÙÙÛ Ø§Û٠اثر ٠تعÙ٠ب٠٠ترج٠بÙد٠٠Ùر Ú¯ÙÙÙ Ú©Ù¾Û Ø¨Ø±Ø¯Ø§
- No tags were found...
You also want an ePaper? Increase the reach of your titles
YUMPU automatically turns print PDFs into web optimized ePapers that Google loves.
"او خندید و گفت:"برای من که مثل یه سال بود"کلمات او مثل نامه ای عاشقانه بود که درست به قلبم ارسال می شدمنتظر شدم تا او ادامه بدهد اما سکوت بر قرار شد، او چیز بیشتری نگفت، این یک شانس عالی برای دعوت او به بالهبرفی بود. دستهایم می لرزیدند و قطرات عرق از بدنم جاری بودند."الکساندر، اه... اومم... میشه چیزی ازت بپرسم؟""منم همینطور""پس تو اول بپرس"" نه، خانومها مقدم ترن""پسرا باید زودتر درخواست کنن""داری جنگ راه میندازی""سکوت بر قرار شد و بعد او گفت:"دوست داری که فردا شب بری بیرون؟"با شادی لبخند زدم"بریم بیرون؟ اره عالی میشه""خوب چی می خواستی از من بپرسی؟"لحظه ای مکث کردم، می توانماین کار را انجام بدهم. نفس عمیقی کشیدم و گفتم:"میشه که....""بله؟""می تونی...""چی کار کنم؟""دوست داری برقصیم؟""اره، اما فکر نمی کنم این شهر هیچ کلوب درست حسابی ای داشته باشه. یکی شونو میشناسی؟""نه، اما وقتی پیداش کردم به تو هم می گم"احساس پیروزی می کردم99 تمامی حقوق مادی و معنوی این اثر متعلق به مترجم بوده و هر گونه کپی برداری و انتشار از ان به هر نحو منوط به اجازه مترجم می باشد .