. ØªÙ Ø§Ù Û ØÙÙÙ Ù Ø§Ø¯Û Ù Ù Ø¹ÙÙÛ Ø§Û٠اثر ٠تعÙ٠ب٠٠ترج٠بÙد٠٠Ùر Ú¯ÙÙÙ Ú©Ù¾Û Ø¨Ø±Ø¯Ø§
. ØªÙ Ø§Ù Û ØÙÙÙ Ù Ø§Ø¯Û Ù Ù Ø¹ÙÙÛ Ø§Û٠اثر ٠تعÙ٠ب٠٠ترج٠بÙد٠٠Ùر Ú¯ÙÙÙ Ú©Ù¾Û Ø¨Ø±Ø¯Ø§
. ØªÙ Ø§Ù Û ØÙÙÙ Ù Ø§Ø¯Û Ù Ù Ø¹ÙÙÛ Ø§Û٠اثر ٠تعÙ٠ب٠٠ترج٠بÙد٠٠Ùر Ú¯ÙÙÙ Ú©Ù¾Û Ø¨Ø±Ø¯Ø§
- No tags were found...
Create successful ePaper yourself
Turn your PDF publications into a flip-book with our unique Google optimized e-Paper software.
"هیفده؟"" بله هیفده سالگی خیلی سخته"رابی از خودش در اورد:"من می دونم این چطوریه، دختر من داره سیزده ساله می شه وفکر می کنه همه چیز رو می دونه !""اگه بتونین منظورم رو درک کنین اون طوری رفتار می کنه که انگار قبال زندگی کرده ، با تمام عقاید بزرگش در بارهدنیا"مرد خزنده طوری خندید که باعث شد به سرفه ای جنون امیز بیفتد."می تونم براتون کار دیگه ای بکنم؟""می یه نقشه ازشهر رو الزم دارم. "روبی با خنده پرسید:"شهر ما؟ من حتی مطمئن نیستم همچین چیزی وجود داشته باشه"او به سمت جنیس برگشت و او فقط سرش را تکان داد. روبی در حالی که میزش را زیر و رو می کرد پرسید:"اینجا فقط میدان اصلی هست و کشتزارهای ذرت. مطمئنی که نقشه یه جایهیجان انگیز تر رو نمی خوای؟"او نقشه یونان را به او پیشنهاد کرد و او با خنده گفت:"ممنونم، ولی این تمام هیجانیه که من با این سن می تونم تحمل کنم. میدان اصلی منو به یاد روستام در اروپامیندازه،انگار قرنها از زمانی که من اونو دیدم میگذره"روبی کنجکاوانه پرسید:"قرنها،"سپس شوخی کرد:"پس شما سنتون رو خیلی خوب پنهان کردید"اگر یک نفر می توانست از مرد نفرت انگیز اطالعات به دست بیاورد او روبی بود. او می توانست با بهترینها السبزند. رنگ صورت مرد رونده به سفید شرابی تؽییر رنگ داد تا سرخی گونه هایش نمایان شود. او در حالی که کلهتاسش را با دستمالش تمیز می کرد گفت:"شما خیلی مهربونید عزیزم"در حالی که اماده رفتن می شد دستش را با انگشتان استخوانی اش گرفت و لبخند نصفه و نیمه ای زد" به خاطر وقتتون ممنونم، دوست داشتنی بود و شما هم دوست داشتنی هستید."57 تمامی حقوق مادی و معنوی این اثر متعلق به مترجم بوده و هر گونه کپی برداری و انتشار از ان به هر نحو منوط به اجازه مترجم می باشد .